چرا شکست خورده ایم؟ چرا شکست میخوریم؟ چرا شکست خواهیم خورد؟
بار دیگر به خبرهای چند روز اخیر نگاه کنیم: اخراج اساتید مستقل از دانشگاههای کشور، سپری شدن ۴۰۰۰ روز از حصر غیرقانونی میرحسین موسوی، دکتر زهرا رهنورد و مهدی کروبی، گلایه رهبری از برخورد تولیدکنندگان داخلی لوازم خانگی بعد از حمایتهای او و افزایش قیمت این لوازم، تدلیس در فروش بلیط ورزشگاه در مسابقه ایران و عراق، عدم انتشار علنی سندهای رابطه راهبردی ایران با روسیه و چین، قرارداد وزارت جهاد کشاورزی با سپاه برای خودکفایی برنج، بازداشت فعال صنفی معلمان و عدم پاسخگویی نسبت به اعتراضات سراسری آنان، ادامه تلاشها برای محدودیت بیشتر با تشکیل غیرعلنی کمیسیون مربوطه در مجلس و بسیاری از خبرهای مانند این.
همه اینها نشانههایی است از یک شکست تاریخی. ما شکست خورده ایم چون مشارکت سیاسی همه شهروندان ایران را به رسمیت نشناخته ایم و هنوز نهادهای سیاسی و حقوقی مستقلی نداریم که از آزادیها، حقوق مشروع، مالکیت و مشارکت همه جانبه شهروندان حفاظت کند. ما شکست میخوریم چون اصول بدیهی اقتصاد بازار آزاد، شفافیت و عدم تضاد منافع را نپذیرفته ایم و به الزامات آن پایبند نیستیم. ما قطعا شکست خواهیم خورد چون به اصل ضروری حاکمیت قانون را باور نداریم و بر ضد آن عمل میکنیم. غیر از رعایت این اصول راهی برای توسعه وجود ندارد. با دخالت دولت در قیمتگذاریها، رانتهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظارت استصوابی، دادگستری غیرمستقل، تضاد منافع و عدم شفافیت و دخالت نیروهای امنیتی و نظامی در امور سیاسی و اقتصادی و مانند اینها محال ممکن است به توسعه دست پیدا کنیم. این خبرهای تکرار خبرهایی است که اقلا در شصت سال اخیر با آن مواجه هستیم. به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک منابع محدودمان را به ثمن بخس میفروشیم و از بین میبریم، بدون اینکه کوچکترین تصوری از توسعه و الزامات آن داشته باشیم. این وضعیت هم ادامه پیدا خواهد کرد. تا زمانی که حاکم کشور بتواند به حکمی به طور دستوری در قیمتگذاری دخالت کند و تا زمانی که بتواند با حکمی غیرقانونی رهبری سیاسی را برای ۴۰۰۰ روز در حصر و زندان نگاه دارد و تا زمانی که هیچ نهاد دولتی و مدنی توانایی مقابله با این اقدامات خودسرانه را نداشته باشد، همین وضع ادامه پیدا خواهد کرد و ما محکوم به شکست خواهیم بود.
این همان چیزی است که دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون در دو کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» و «راه باریک آزادی» به ما نشان داده اند. برای رسیدن به توسعه و آزادی و حتی دفاع از آن راه میانبری وجود ندارد. این وضع هم تغییر نمیکند مگر با تغییر توازن قوای سیاسی. با نصیحت حاکم یا چاپلوسی و فرومایگی، فحاشی و توهین، روضهخوانی و ذکر مصیبت، کنارهگیری و عزلت چیزی تغییر نمیکند. طبعا با مزدوری برای اجنبی و نفرتپراکنی هم چیزی تغییر نخواهد کرد. وضعیت ما زمانی تغییر خواهد کرد که توازن قوای سیاسی به شکلی باشد که حاکم یا حاکمان توانایی تعدی و تعرض به نهادهای قانونی و حقوق و آزادیها و مالکیت شهروندان را نداشته باشند. این یک مسئله سیاسی است و باید به آن به صورت سیاسی نگاه کرد. شکست، تقدیر تاریخی ما نیست، تقصیر ماست.
https://twitter.com/SEKoohzad/status/1488103223986724866
س.ا.ک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر