۱۴۰۰ دی ۳۰, پنجشنبه

انسان‌شناسی مدرن؛‌ انسان به مثابه شر

چند روز پیش درسگفتاری گوش می‌دادم که ارائه‌کننده از پژوهش‌هایی می‌گفت که نشان می‌داد که نزدیک به نود درصد مردم خواهان مرگ یک یا چند نفر دیگر هستند و از مردن افراد دیگر خوشحال می‌شوند و اگر بتوانند در کشتن آنها هم کمک می‌کنند. نتایج این پژوهش یعنی تایید یک از قدیمی‌ترین‌ها ادعاها در مورد ذات و طبع انسان. اینکه هر جا انسان هست، شر هم هست. البته جامعه مورد مطالعه آن پژوهش‌ها آمریکا و چند کشور بود. اما به پژوهش‌های دیگری هم ارجاع داده شد که کم و بیش همه آنها تایید کننده هسته مرکزی ادعای انسان شرور اند. پرسش مهم دیگری هم مطرح می‌شد که چرا با تمام این بروز و ظهور روزانه شر و ذهن‌های شرور انسان‌ها، اما باز هم آنها در عمل کمتر از آنکه در ذهن‌های آنهاست دست به شرارت می‌زنند؟ مهمترین دلیلی که مطرح می‌شد وجود فشار اجتماعی و ترس از مجازات است. یعنی به طور کلی زندگی مدنی و سیاسی و اصل وجود دولت، به عنوان تنها عامل برحق خشونت مشروع و ابزارهای آن، مانند پلیس و دادگستری، است که جلوی شرارت ذاتی انسان‌ها را می‌گیرد. این اما این باز هم مانع از این نیست که ذهن‌های شرور را نادیده بگیریم. ذهن انسان‌ها نسبت به یکدیگر گاهی تا این حد منفی است که به دلایل واهی حتی به مرگ همدیگر هم راضی اند.
اینجاست به ادعای خداوندگارمان، نیکولو ماکیاولی، می‌‌رسیم که توصیفی زیبا از پلشتی و پتیارگی ذاتی انسان ارائه می‌داد. وقتی شرح می‌داد که هر جا انسانی حضور دارد، خشم و غرور و شهوت و کینه هم حضور دارد. آنجا که می‌گوید: « و در باب آدمیان، بر روی هم، می‌توان گفت که ناسپاس اند و زبان‌باز و فریبکار و ترسو و سودجو». یا آنجا که تامس هابز به خاطرمان می‌آورد زندگی انسانی دارای چه فساد و تباهی بالقوه‌ای است. اوست که در توصیف زندگی انسان‌ها می‌گفت: «و زندگی آدمی، گسیخته، رقت‌انگیز، نکبت‌بار، وحشیانه و کوتاه است».


https://twitter.com/SEKoohzad/status/1479747201949736960

س.ا.ک

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر