به یاد میرزا محمد خان مصدقالسلطنه
۲۸ مرداد است. سالروز یکی از تلخترین حوادث و البته مهمترین نقطه عطف تاریخ معاصر کشورمان. به قول سید عبدالله انوار، «ایران در زیرچکمههای کودتاچیان پلشت و ناپاک بعد از ۲۸ مرداد است و مرجوحین و سفله و ظلمه جامعه به راجحان جامعه حکم میرانند». معمولا این روز را سالروز کودتای آمریکایی - انگلیسی بر علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق مینامیم. این بود، اما به نظرم مهمتر از آن، میبایست این روز را روز کودتا بر علیه اساس نظام مشروطیت در ایران نامگذاری کنیم. این کودتای خارجی، تنها بر علیه نخستوزیر قانونی کشور و نهضت ملی نبود. کودتا بر علیه اساس مشروطیت بود.
این گونه توضیح بدهم. لب لباب مشروطیت بری بودن پادشاه از مسئولیت است. شاه سلطنت میکند و حکومت و مسئولیت ناشی از آن از طریق نخستوزیر و کابینه و نهادها و موسسات قانونی، زیر نظر مجلس شورای ملی اعمال میشود. چه امور اجرایی و چه فرماندهی کل قوا و دادگستری. این یکی از قواعد نظام مشروطیت در ایران بود.
بعد از شهریور ۱۳۲۰ توازن قوا به شکلی بود که اگر چه شاه جوان، مانند پدرش نمیتوانست نظر شخصی خود را به طور کامل اعمال کند، اما بر خلاف قانون اساسی مشروطه، به طور مرتب در همه امور کشور دخالت میکرد. این مسئله در دوران نهضت ملی و در مواردی مانند نفت و به ویژه فرماندهی کل قوا کامل برجسته بود. نظم جدیدی، در اثر نخستوزیری دکتر مصدق و نهضت ملیسازی صنعت نفت و به طور اخص بعد از حوادث ۳۰ تیر، به وجود آمد که به اساس مشروطیت، یعنی تفکیک بین سلطنت و حکومت، نزدیکتر بود. دقیقا بر خلاف رویه شاه سابق کشور و هواداران او. در اینجا البته میشود به شخصیت، نگاه و عمل سیاسی مرحوم دکتر مصدق، در این دوره و قبل و بعد از آن نقدهای زیادی وارد کرد. قطعا سیاستمدار بیخطا نداریم. اما بین خطای سیاسی با خیانت و کودتا بر علیه نظام مشروطه فاصله بین زمین و آسمان است. یک طرف نقدهایی در مورد خطا یا خطاهای سیاسی است که باید گوش داد و از آن درس گرفت، یک طرف خیانت است. با خیانت نمیشود کنار آمد. این مرز برجستهای است که نمیشود در مورد آن بیموضع بود. دکتر مصدق دقیقا در این نقطه نشسته است. نقطهای بحرانی برای بسیاری از اصول بنیادین کشورمان، در همه جا و همه حال. شما نمیتوانید در مورد استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و اساس مشروطیت صحبت کنید اما موضع خودتان را با کودتا و دخالت بیشرمانه خارجی در امور داخلی کشور مشخص نکنید. نقطه کانونی این پرسش دکتر مصدق است.
دکتر مصدق و کودتا بر علیه او و بر علیه نظام مشروطه مسئله امروز ما هم هست. شاید پس از انقلاب اسلامی، مسئله مصدق هرگز مانند امروز مهم نبوده باشد. انقلابی که به نظرم کودتای ۲۸ مرداد مهمترین دلیل آن بود. امروز شاهد آن هستیم که بحث استقلال و دخالت خارجی و حاکمیت ملی و نفوذ خارجی، چه در ارکان رژیم جمهوری اسلامی و چه در میان قائلان به براندازی آن، بیش از هر زمان دیگری برجسته شده است. وضعیتی تکاندهنده که قلب هر ایرانی را به درد میآورد و غرور آن را جریحهدار میکند. رفتار حکومت در رابطه با کشورهای بیگانه مانند روسیه و چین از یک طرف و آلودگی عموم براندازان این رژیم به اجنبی از طرف دیگر ما را وادار میکند که بیشتر به مسئله مصدق و پرسش از او توجه کنیم. یعنی اینجاست که بار دیگر پرسش از دکتر مصدق و کودتا اهمیت پیدا میکند. به طور مرتب باید نگاه و رفتار سیاسی خودمان را با اصول بنیادیمان مشخص کنیم. پرسش از اصولی که پدران ما در انقلاب مشروطه آن را تاسیس کردند. اصولی مانند استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، وحدت ملی، نظام مشروطیت و حاکمیت قانون. دکتر مصدقی که به نظر من اکنون یکی از مهمترین حاملهای این اصول و بنیادها است. اهمیت این روز و کودتا هم نه در نگاه و کینههای قبیلهای و باستانشناسی تاریخی، بلکه در وضعیت امروز سیاسی ماست.
در این روز یادی کنیم از شهدای کودتای ۲۸ مرداد مانند شهید سرلشکر محمود افشارطوس، شهید سرهنگ محمود سخایی، شهید دکتر حسین فاطمی و سایر شهدای نهضت ملی و کودتای ۲۸ مرداد. نام و یادشان هرگز از یاد ما نخواهد رفت.
و یادی کنیم از دکتر محمد مصدق که امروز بیش از زمان دیگری به اصول بنیادین و ارزشهایی که او حامل آنها بود و راه او برای آزادی و استقلال و حاکمیت ملی نیاز داریم. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
س.ا.ک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر