۱۳۹۸ دی ۲, دوشنبه

در مورد کتاب اندیشه اصلاح دین در ایران

چند هفته است که برنامه‌‌ای در شبکه چهار صدا و سیما پخش می‌شود به نام «چراغ مطالعه». برنامه خوبی است در مورد نقد کتاب. من چند قسمت آن را دیده ام. خوشم آمد. هفته پیش نقد کتابی بود به نام «اندیشه اصلاح دین در ایران» اثر سید مقداد نبوی رضوی. تاریخ‌نویسی نویسنده چیزی در حد کتاب‌های فانتزی دن بروان یا پروتکل بزرگان یهود بود. فرقه‌ای پنهان‌گرا که پشت پرده تمام حوادث تاریخ حضور فعال دارد و در نهان مشغول مدیریت وقایع و ضربه‌زدن به اعتقادات مردم اند. به نظرم هر عقل سلیمی متوجه می‌شود که این تاریخ‌نویسی مشکل دارد. بهتر بگویم اساسا تاریخ‌نویسی نیست. به عنوان نمونه، نویسنده ادعا می‌کند که  نهضت مشروطه، مانند باقی رخدادهای تاریخ یک صد و پنجاه سال اخیر ایران مثل سقوط قاجاریه یا آمدن پهلوی، حاصل عمل فعالان پنهان‌زیست فرقه بابیه است. سعی می‌کنم با توجه به تحقیقات دکتر سید جواد طباطبایی ادعای نویسنده را در این مورد در چند خط بررسی کنم.
به عقیده دکتر طباطبایی شکست ایران در جنگ‌ با روسیه ضربه بزرگی به وجدان ایرانی وارد کرد. و از دست رفتن بخش‌های بزرگی از خاک ایران در قفقاز نقطه آغاز دیگری بر خودآگاه ملی ایران و شروع بخش جدیدی از تاریخ ملی ایران بود. به همین دلیل اندیشه در باب انحطاط تاریخی ایران در دار السلطنه عباس میرزا نائب السلطنه در تبریز در برابر دار الخلافه طهران آغاز شد. به عبارت دیگر تامل در باب انحطاط ایران و تجددخواهی در مکتب تجددخواهی تبریز و توسط دبیران و نظامیانی مانند میرزا عیسی قائم مقام، میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی و امیرکبیر در برابر «بساط کهنه» دارالخلافه تهران شکل گرفت. دکتر طباطبایی در جلد دوم دیباچه‌ای بر نظریه انحطاط ایران، مکتب تبریز و اندیشه تجددخواهی نشان می‌دهد که حتی امیرکبیر هم فکر برقراری کنستیتوسیون و مشروطیت بود. و همچنین سفرنامه‌ها و خاطرات سفیران و روشنفکران و سیاحان ایرانی  و مکتوبات آنان در همین دوره بذر اندیشه حکومت قانون را در سیاست پر آشوب و فساد ایران پاشید. یعنی فرآیندی که در نهایت به انقلاب مشروطه منجر شد از مکتب تجددخواهی تبریز آغاز شده و پیش از ظهور فرقه بابیه است و ربطی هم به فرقه‌های نهان‌زیست! بابی - بهایی هم ندارد. حتی اگر برخی از بابی‌ها، به ویژه بابی ازلی‌ها مانند میرزا آقاخان کرمانی در نهضت مشروطه نقش داشتند باز هم نمی‌توان نتیجه گرفت که نهضت مشروطه حاصل تلاش‌های فرقه‌ نهان‌زیست بابی- ازلی است! اتفاقا برعکس، جواد طباطبایی و فریدون آدمیت نشان داده اند که نباید در مورد تاثیر جریان بابی - ازلی در نهضت مشروطه اغراق کرد. 
به نظرم متونی از این نوع بیش از آن آنکه تاریخ‌نگاری مدرن باشند، به درد گعده‌های طلبه‌ها می‌خورند! البته از آنجا که نویسنده همه جریان‌های اندیشه اصلاح دین در ایران را هم در نهان وابسته به جریان بابی‌ می‌داند احتمالا چنین متونی به درد بولتن نویسی‌هایی ضد اندیشه اصلاح دین هم خواهد خورد!  


س.ا.ک


۱۳۹۸ آذر ۲۹, جمعه

در جمهوری اسلامی، علم سیاست همچنان در حد لبوفروشی است!

حدود صد و پنجاه سال پیش رساله‌ای با نام مستعار منتشر شد به نام «شیخ و شوخ». این رساله در واقع مناظره‌ای بود بین شیخی از اهل مدرسه و روشنفکرمآدبی از اهل دارالفنون. کل رساله در رد تجدد و همه مظاهر آن بود و شیخ نماینده این جنگ با تجدد. شیخ که خود را جامع علوم می‌داند جزء با تمسخر و تفرعن با روشنفکر زمان خود صحبت نمی‌کند. مداوم ظاهر او را ریشخند می‌گیرد و با سفسله و تحقیر حرف خود را پیش می‌برد. در قطعه‌ای از رساله، شوخ ادعا می‌کند که سیاست و به طور اخص سیاست‌ خارجی علم است و باید به تحصیل آن پرداخت و این علم در سنت وجود ندارد. شیخ باز هم کما فی السابق با تمسخر و لودگی علم سیاست و روابط بین‌الملل را در حد بقالی و لبوفروشی می‌داند که تحصیل و تدریس آن و تالیف در مورد آن را آب در هاون کوبیدن است. این رساله حدود صد و پنجاه سال پیش منتشر شده است. در نیمه دوم دوران ناصری. در زمانه‌ای که گسست میان قدیم و جدید در ایران آشکار می‌شد. صد و پنجاه سال گذشته است. نهضت مشروطه رخ داده، دوران پهلوی آمده و رفته، انقلاب اسلامی همه گذشته ایران را تحت تاثیر . قرار داده، جنگ و تحریم شده ایم و چهل سال از حکومت شیخ فضل الله‌های زمان گذشته اما گویی هنوز در فهم ساده حاکمان و شیوخ ما در مورد روابط بین‌الملل خللی وارد نشده. حتی امروز روشنفکران ما هم به همین بلا گرفتار شده اند.
این داستان از این بابت به خاطرم آمد که دیدم چند روز پیش اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور، گفته که ما فکرش را نمی‌کردیم که کشور مستقلی مانند هند هم تحریم‌های آمریکا را اجرا کند! یعنی فهم مدیران عالی رتبه جمهوری اسلامی همچنان این است که روابط بین‌الملل چیزی در حد لبوفروشی است! اگر تا امروز متوجه نشده‌ایم که در روابط بین کشور ها تنها معیار ممکن منافع ملی است، یعنی نه چیزی از روابط بین‌الملل فهمیده ایم و نه تبع آن چیزی از سیاست. هند، مانند بیشتر کشورها، به دنبال منافع ملی خود است. اتفاقا استقلال هند در همین معنا می‌دهد که نه اهل شعارهای ایدئولوژیک است و نه منافع فلان گروه و بیسار کشور بر منافع خودش ترجیح می‌دهد.
و این گونه منافع ملی ما در مناسبات بین‌المللی فوت می‌شود!

س.ا.ک

۱۳۹۸ آذر ۲۱, پنجشنبه

میرحسین به مثابه سیاستمداری ملی

چند روز پیش چیز عجیبی دیدم. گویا گروهی بی‌نام و نشان از دانشجویان افراطی مارکسیست بیانیه‌ای را با نام «جمعی از فعالان صنفی دانشجویی» منتشر کرده بودند و باز هم از «ملل ایران»و و «ستم ملی» و امثالهم صحبت کرده بودند. تا اینجایش مشکل زیادی نیست. مدل رایج افراطیان چپ است. فعالان مجهول‌الهویه پیشتاز! که با نام و هویتی غیر از هویت خود بیانیه می‌دهند و همان اباطیل صد سال اخیر گروه‌ها و احزاب چپ را در مورد هویت و وحدت ملی ایران اعلام می‌کنند. طبعا ارزشی ندارد. اما چیزی که برای من عجیب بود رفتار برخی از افراد در توییتر بود که توییت قبل و بعد از  بازنشر این بیانیه مربوط به مهندس موسوی می‌شد و همزمان هم این بیانیه را هم همرسان کرده بودند! نام این رفتار چیزی غیر از مصادره به مطلوب نیست.  
هر کسی می‌تواند به پروژه سیاسی‌ای که مهندس موسوی رهبری آن را بر عهده دارد نقد وارد کند. اما رفتار گزیشنی با آن غیراخلاقی و نادرست است. بدون هیچ شکی مهندس موسوی چپ‌گرا است. یا بهتر بگویم جز گروهی قرار می‌گیرد که از آنها به عنوان چپ مذهبی نام می‌برند. علایق شخصی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهندس موسوی هم چپ‌گرایانه است. اما اول اینکه مهندس موسوی رهبری یک جریان سیاسی را برعهده دارد و همان طور که خودش گفته به نوعی سعی می‌کند برآیند نظرهای مختلف باشد. دوم هم اینکه مهندس موسوی پیش از اینکه چپ‌گرا باشد، ملی است. نه اکنون، بلکه همیشه رگه‌های قوی ملی داشته است. او فعالیت سیاسی خود را با جبهه ملی شروع کرد. پس از آن هم همیشه به عنوان یکی از دوست‌داران دکتر مصدق معروف بود. در زمانی که فحش دادن به ملی‌گرایی و دکتر مصدق برای بسیاری، از جمله برخی از اعضای قدیم جبهه ملی مانند حسن حبیبی، نام و آن شده بود او در مجلس از دکتر مصدق دفاع کرد. در دوران نخست‌وزیری و حتی پس از آن هم رگه‌های ملی او بسیار برجسته بوده است. او از بنیاد‌گذاران «موسسه مطالعات فرهنگ و تمدن ایران‌زمین» بود. بسیاری از آثار این موسسه به چاپ رسیده و البته بخش زیادی همچنان در توقیف است. می‌تواند از این آثار نظر مهندس موسوی و حلقه اولش را مورد ملیت ایرانی به طور واضح دید. نگاه ملی مهندس موسوی به ایران فقط در چهارچوب دولت - ملت ایران هم نیست. او به تمدن ایرانی باور دارد. حتی در سیاست خارجی‌اش هم به رویکرد تمدنی باور داشت. بارها این را گفته بود که در سیاست خارجی باید کشورهای حوزه تمدنی ایران را را در اولویت قرار بدهیم. خط قرمز مهندس در همه جا ایران بوده است. در همان حوادث سال ۸۸ هم به صراحت گفت اگر تصور کند که کوچکترین خدشه‌ای به استقلال و تمامیت ارضی ایران وارد می‌شود حتما کوتاه خواهد آمد. او سیاستمداری ملی است. راست و چپ و لیبرال و سوسیالیست چیزهایی از این دست فرع بر ملی بودن اوست. پروژه سیاسی‌ای هم که مهندس موسوی رهبری آن را بر عهده دارد در درجه اول پروژه‌ای ملی است. برای بازپس گرفتن مجدد حق تعیین سرنوشت ملت ایران است. برای اعاده مجدد حاکمیت ملی است. برای احقاق آزادی‌های قانونی مردم است. در یک کلمه برای ایران است. و همه کثرت‌های دیگر ذیل این وحدت قرار می‌گیرد. 


س.ا.ک

۱۳۹۸ آذر ۱۹, سه‌شنبه

تجربه یک هفته اعتصاب عمومی

از هفته پیش ولایت ما در اعتراض به اصلاحات پیشنهادی دولت در مورد نظام بازنشستگی در اعتصابی عمومی و ملی است. بخش‌های بزرگی از خدمات عمومی، به ویژه سیستم حمل و نقل شهرهای بزرگ مانند پاریس، در اعتصاب به سر می‌‌برند. گویا بزرگ‌ترین اعتصاب در دو دهه اخیر است. حرف دولت این است که ادامه وضعیت کنونی بازشستگی امکان‌پذیر نیست و این سیستم باید اصلاح شود. در عوض بسیاری از مزدبگیران با این اصلاحات مخالف اند و تمام توان‌شان را گذاشته اند تا تا دولت را وادار به کنارگذاشتن اصلاحات پیشنهادیش کنند. به هر حال در طول این هفته رفت و آمد به عذاب الیم تبدیل شده است. اکثر خطوط مترو، قطارهای درون استانی، اتوبوس‌های شهری و بین‌شهری و حتی قطارهای ملی معلق شده یا با ظرفیت بسیار کمی کار می‌کند. به عبارت دیگر زندگی بسیار، از جمله بنده، تحت تاثیر این اعتصاب است. کلاس‌های مدرسه در این طول هفته پیش تعطیل شده، بسیاری از کتابخانه‌ها هم بسته بود و امکان رفت و آمد هم نبود. تمام هفته مجبور شدم در خانه کار کنم. آن یکی دو باری هم که بیرون رفتم مسیرهای یک ساعته، دو سه ساعت طول می‌کشید. علاوه بر اعتصاب، اعتراض‌های خیابانی هم به راه بود. اما نکته مهم برای من این بود که اینترنت قطع نشد، فعالان پرشور صنفی بازداشت نشدند، روزنامه‌نگاران دستگیر یا محدود نشدند و برای معترضان پرونده‌سازی نشد. پلیس در مواردی خشونت نامتناسب به خرج داد اما آن هم توسط رسانه‌ها نقد شد. یک هفته کشمکش دولت و معترضان، نمونه‌ای بود از رفع مخاصمات و دعواهای سیاسی و حقوقی و اجتماعی از طریق صلح‌آمیز. دولت حق قانونی‌اش می‌داند که با توجه به اکثریتی که در مجلس دارد اصلاحات را به پیش ببرد، معترضان هم حق خودشان می‌دانند که از همه ابزارهای قانونی ممکن برای اعتراض نسبت به این اصلاحات استفاده کنند. اگر توانش را داشتم، رهبران و مسئولان جمهوری اسلامی و به ویژه جوانان مومن و انقلابی! را برای کارگاهی آموزشی به اینجا می‌آوردم تا قدرت نهادهای حقوقی، مدیریت بحران، حق اعتراض و آزادی بیان و رسانه‌ها و بسیاری چیزهای دیگر را از نزدیک ببینند تا در اعتراضات بعدی ایران ظرف چند روز دویست نفر را به خاک و خون نکشند!


س.ا.ک

۱۳۹۸ آذر ۱۸, دوشنبه

وبلاگی برای حساب توییتر!

بله! احتمالا همین قدر کار احمقانه‌ای است. اما به هر حال یکی از تکنیک‌هایی است که از مدت‌ها پیش به فکرش بودم و بالاخره انجامش دادم. موفقیت‌آمیز بودن یا نبودش تا چند وقت دیگر مشخص می‌شود. اما برای چه؟ به چند دلیل دارم. اول اینکه میزان وقتی که توییتر از من می‌گیرد باورکردنی نیست. وقتی به کنترل‌کننده شبکه‌های آنلاینم نگاه می‌کنم از میزان وقتی که صرف کردم واقعا شرمنده می‌شوم. دوم اینکه ترک توییتر برایم دشوار است. هم دشوار است و هم کلا حضور در شبکه‌های آن لاین را دوست دارم. حس می‌کنم ترک این شبکه‌های در دنیای امروز چیزی شبیه تارک دنیا شدن است. دلیل سوم هم اینکه توییتر به دلیل ماهیتش بسیار لحظه‌ای است. یعنی در لحظه می‌بینی، در لحظه روی تو تاثیر می‌گذارد و احتمالا در لحظه هم باید واکنش نشان بدهی. طبعا این واکنش‌های به شدت تحت تاثر عواطف و احساسات است. خشم و نفرت و هیجان. نتیجه‌اش می‌شود توییت‌هایی که گاهی بعد از چند ساعت نمی‌توانی از چیزی که نوشتی دفاع کنی. 
روی هم رفته به نظرم آمد وبلاگی برای توییتر درست کنم. که در برخی موارد همان حرف‌های عموما بی‌ سر و ته را در اینجا بنویسم و بازنشر کنم. در نتیجه می‌توانم امیدوارم باشد که چند دقیقه‌ای رویش حرف‌های فکر کنم، غلط‌های املایی و نگارشی کمتری داشته باشم و از پدیده شومی به نام «رشته توییت» صرف‌نظر کنم! البته ترجیحم این است که چندان در قید و بند شیوه نگارش و امثالهم نباشم. اما باز هم می‌توان امیدوار بود که حرف‌های در حد همان توییتر کمی، تنها کمی، پخته‌تر و پاکیزه‌تر باشد. روی هم رفته چیزی است شبیه همان رشته توییت‌های جمع شده. شاید اختلاط بین وبلاگ و توییتر کمی مسخره باشد. اما به امتحانش می‌ارزد!
ببینم چه می‌شود!


س.ا.ک