قتل مهسا امینی یکی داستان است پر آب چشم. روضهای است برای خودش. بعلاوه خشم و درد و رنج. هر چه قدر هم زاری کنیم باز هم کم است. اما دوست داشته باشیم یا نه، با روضه و خشم یا بیان نفرت و کینه کاری پیش نمیرود. یعنی نه عدالت در مورد خون به ناحق ریخته مهسا و مهساها اجرا میشود و نه ساختارهای حقوقی و سیاسی به شکلی تغییر میکند که امکان چنین جنایاتی وجود نداشته باشد. حتی در بلند مدت ممکن است به ضد خودش هم تبدیل شود. کمتر چیزی مانند نفرت در سیاست ویرانگر و پرهزینه است. در عین حال ما به عنوان یک ملت مسئول هستم. در واقع باید بپذیریم که به عنوان یک ملت در بحران هستیم. دچار فساد شده ایم. اگر چنین نبود، به همین راحتی و بدون ترس و هزینه عزیزانمان را در خیابان نمیکشتند. اما باید در نظر داشت که اجرای عدالت و اصلاح بنیادین برای پیشگیری و جبران امری سیاسی است. با نصیحت و مشورت و پند و اندرز یا بیان غم و ذکر مصیبت، ولو به حق، هیچ چیزی تغییر نمیکند. اصلاح تنها با تغییر توازن قوای سیاسی به سمت تاسیس یک ساختار سیاسی - حقوقی خوب و قانونی ممکن است.
تغییر توازن قوای موجود هم به قول علما، مندرج در تحت امور هنری، اجتماعی، دینی، اخلاقی، حقوقی یا اقتصادی نیست. یعنی با صرف بیان هنری و زیباشناسانه از همین واقعه تلخ هیچ چیزی تغییر نمیکند. با صرف هشدار در مورد بیشتر شدن شکافهای جامعه و تاکید بر امر اجتماعی هیچ چیز تغییر نمیکند. با صرف توضیح اینکه این رفتار با دیانت، مذهب، سیره پیامبر و معصومین در تضاد است هیچ چیزی تغییر نمیکند. با صرف بیان اینکه بگوییم این رخدادها در هیچ نظام اخلاقی یا حقوقی قابل توجیه نیست یا اینکه هزینههای اقتصادی زیادی به کشور وارد میکند هم هیچ چیز تغییر نمیکند. تغییر در برآیند نهایی سیاسی است. تغییر سیاسی ممکن نیست مگر با شناخت قدرت و فهم رابطه نیروها و تغییر توازن قوا به سمت مصالح عمومی از طریق کارهای نظری و عملی سیاسی. اعمال غیرسیاسی اگر نه بیفایده، اما فایده زیادی در تغییر این توازن قوا ندارند.
نه فقط حجاب اجباری و گشت ارشاد، بلکه لغو نظارت استصوابی، تاکید بر اجرای آیین دادرسی عادلانه، اصلاح قوانین ارتجاعی یا به رسمیت شناختن سبکهای مختلف زندگی و به طور کلی اصلاح ساختاری همگی در برآیند نهایی سیاسی اند. زمانی این مظاهر ارتجاع و فساد تغییر میکند که بدانیم ساختار سیاسی - حقوقی خوب چه چیزی است. برای آن برنامه سیاسی داشته باشیم. تشکیلات و اعضای پای کار و رسانه داشته باشیم. رهبری سیاسی داشته باشیم. بدون اینها، اراده موجود برای تغییر احتمالا تنها صرف بیان عواطف و احساسات یا تاکید بر امور غیرسیاسی دیگر میشود. این کارها معمولا نه تنها کمکی به تغییر ریشهای نمیکند، بلکه با توجه ضعیف بودن قدرت مردمی و حس استیصال و نفرت موجود از همه این شناعتها و زعارتها، گاهی حتی هر آدم عاقلی را به ناکجاآباد ویرانیطلبی میکشاند.
میدانم جامعه ضعیفی داریم. ترسیده و محروم و شلاقخورده. اما تا زمان یک عمل سیاسی واقعی، لااقل میتوانیم تعهد اخلاقی در مورد خون به ناحق ریخته شده مهسا و مهساها داشته باشیم. دارم بلند بلند فکر میکنم. تصور میکنم که میتوانیم متعهد باشیم که این جنایت و جنایتهای مشابه را فراموش نکنیم. سعی کنیم در حوزه عمومی همواره در مورد تبعیض آشکار بر ضد شهروندان، به ویژه زنان کشور موضع بگیریم. لااقل در مورد آن گفتگو کنیم. اگر میتوانیم با هر نیتی برای اصلاح امور به کارهای مختلف در این حوزه بپردازیم. از آموزش تا کمک اقتصادی به نهادهای مدنی یا فعالیت داوطلبانه در این نهادها. این کارها ممکن تاثیر سیاسی نداشته باشد. یا لااقل تاثیر سیاسی آنی نداشته باشد. اما آگاهیبخش است. کارهای بزرگی نیست اما از انفعال و ذکر مصیبت و بیان نفرت و اندوه دائم بهتر است. اما همچنان جای یک عمل سیاسی واقعی را نمیگیرد. این جایی است که به طور مرتب در حال ضربه خوردن از آن هستیم.
https://twitter.com/SEKoohzad/status/1570466132317847553
https://twitter.com/SEKoohzad/status/1535602301028679682
https://twitter.com/SEKoohzad/status/1570697403526946817
س.ا.ک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر