در مورد رابطه بین دین مسیحیت، مذهب انگلیکان و کلیسای انگلستان با نهاد پادشاهی و دولت بریتانیا و همچنین نقش آن در استمرار تاریخی رژیم پادشاهی مشروطه و نهاد دولت آن کشور زیاد نوشته اند. این چند روز، پس از مرگ ملکه الیزابت و شروع فرمانروایی چارلز، بسیاری از بازنماییهای بیرونی رابطه دین و دولت و سلطنت در بریتانیا هم برجسته شد. گاهی در ذهنم این سنت ریشهدار را با برخی از نوکیسگان کشور خودمان مقایسه میکنم. شاه پادشاهی متحده رئیس کلیسای انگلیکان است. عنوان رسمی مدافع ایمان را داراست. یک چهارم اولین سخنرانیاش در مورد دین و مسیحیت بود. بخش بزرگی از آیینها و مناسک مربوط به ملکه فوتشده و شاه جدید در کلیسا و در رابطه با کلیسای انگلیکان و مسیحیت است. تنها سوگندی که شاه میخورد سوگند دفاع از کلیسای اسکاتلند است. مراسم تاجگذاری او هم با قدیمیترین و مسیحیترین آیینهای کلیسایی همراه خواهد بود.
این را مقایسه کنید با برخی از کسانی که در چند سال اخیر به عنوان نوپهلویچیها مطرح شده اند. ضدیت آنها با دین و مذهب با هیچ معیاری قابل فهم نیست. موسس خاندان پهلوی نام همه پسرهای خودش را با تمسک به امام هشتم، رضا گذاشته بود. محمدرضا شاه مقام تولیت آستان قدس رضوی و عنوان غیر رسمی خادم حرم رضوی را برای خود حفظ کرده بود. او باورهایی بسیار سنتی دینی و شیعی هم داشت و لااقل به این عقاید تظاهر میکرد. حتی معتقد بود که مورد عنایت ویژه معصومین و مقدسین قرار دارد. همه اینها را میگذارم کنار عموم جماعتی که خود را نوپهلویگرا مینامند. اکثرا نه تنها ضد دین و مذهب اند، بلکه به طور علنی خداناباور تندرو و ستیزهجو اند. هیچ فرصتی را برای ضدیت با اسلام و تشیع از دست نمیدهند. به پیامبر اسلام توهینهای سخیف میکنند. در شب شهادت امام علی به سلامتی ابن ملجم مینوشند. در ایام محرم برای قاتلان امام حسین هورا میکشند. وقیحانهترین توهینها و فحاشیها را به مقدسات مسلمانان و شیعیان میکنند.
من ضدیت با دین و مذهب را میفهمم. تجربه حکومت اسلامی چیزی نیست که به سادگی فراموش شود. به همین دلیل با اینکه ضدیت با اسلام و تشیع را نادرست و بیفایده و پرهزینه میدانم، اما برایم قابل فهم که چنین ضدیتی وجود داشته باشد. اما حقیقتا با هیچ منطقی نمیفهمم که یک سلطنتطلب چطور میتواند ضد دین و مذهب باشد؟! یعنی میزان حماقتی که در این مورد وجود دارد را با هیچ زبانی نمیتوانم بیان کنم. اسلام و تشیع و به طور کلی دین مهمترین رکن پادشاهی در تمام طول تاریخ دولت ایرانی بوده است. لااقل از زمان شاهنشاهی ایران صفوی به بعد نهاد شاهی و تشیع بر دفاع متقابل استوار بوده و شاه ایران، به عنوان شاه شیعه، مقام و مسئولیت دفاع از تشیع را هم داشته است.
با این اوصاف چگونه ممکن است طرفداران دوآتشه و افراطی نهادی که به طور تاریخی با دین، اسلام و از زمانی به بعد با مذهب تشیع توامان بوده است، چنین ضدیت افراطی و نامعقولی با دین و مذهب داشته باشند؟ برای من قطعی است که این پروژه سیاسی هیچ زمینه تاریخی و فرهنگی و سیاسی در ایران ندارد.
وبلاگی در خدمت حساب توییتری. یادداشتهای وبلاگی نامنظم ازرشتهتوییتهایی بسیار نامنظم. * اوخان در زبان گیلکی به معنای پژواک و انعکاس صداست. https://twitter.com/SEKoohzad
۱۴۰۱ شهریور ۱۹, شنبه
نوپهلویچیها و ضدیت با اسلام و تشیع
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر