۱۴۰۱ شهریور ۲۶, شنبه

و همچنان جای خالی عمل سیاسی

قتل مهسا امینی یکی داستان است پر آب چشم. روضه‌ای است برای خودش. بعلاوه خشم و درد و رنج. هر چه قدر هم زاری کنیم باز هم کم است. اما دوست داشته باشیم یا نه، با روضه و خشم یا بیان نفرت و کینه کاری پیش نمی‌رود. یعنی نه عدالت در مورد خون به ناحق ریخته مهسا و مهسا‌ها اجرا می‌شود و نه ساختارهای حقوقی و سیاسی به شکلی تغییر می‌کند که امکان چنین جنایاتی وجود نداشته باشد. حتی در بلند مدت ممکن است به ضد خودش هم تبدیل شود. کمتر چیزی مانند نفرت در سیاست ویران‌گر و پرهزینه است. در عین حال ما به عنوان یک ملت مسئول هستم. در واقع باید بپذیریم که به عنوان یک ملت در بحران هستیم. دچار فساد شده ایم. اگر چنین نبود، به همین راحتی و بدون ترس و هزینه عزیزانمان را در خیابان نمی‌کشتند. اما باید در نظر داشت که اجرای عدالت و اصلاح بنیادین برای پیش‌گیری و جبران امری سیاسی است. با نصیحت و مشورت و پند و اندرز یا بیان غم و ذکر مصیبت، ولو به حق، هیچ چیزی تغییر نمی‌کند. اصلاح تنها با تغییر توازن قوای سیاسی به سمت تاسیس یک ساختار سیاسی - حقوقی خوب و قانونی ممکن است.
تغییر توازن قوای موجود هم به قول علما، مندرج در تحت امور هنری، اجتماعی، دینی، اخلاقی، حقوقی یا اقتصادی نیست. یعنی با صرف بیان هنری و زیباشناسانه از همین واقعه تلخ هیچ چیزی تغییر نمی‌کند. با صرف هشدار در مورد بیشتر شدن شکاف‌های جامعه و تاکید بر امر اجتماعی هیچ چیز تغییر نمی‌کند. با صرف توضیح اینکه این رفتار با دیانت، مذهب، سیره پیامبر و معصومین در تضاد است هیچ چیزی تغییر نمی‌کند. با صرف بیان اینکه بگوییم این رخدادها در هیچ نظام اخلاقی یا حقوقی قابل توجیه نیست یا اینکه هزینه‌های اقتصادی زیادی به کشور وارد می‌کند هم هیچ چیز تغییر نمی‌کند. تغییر در برآیند نهایی سیاسی است. تغییر سیاسی ممکن نیست مگر با شناخت قدرت و فهم رابطه نیروها و تغییر توازن قوا به سمت مصالح عمومی از طریق کارهای نظری و عملی سیاسی. اعمال غیرسیاسی اگر نه بی‌فایده، اما فایده زیادی در تغییر این توازن قوا ندارند.
نه فقط حجاب اجباری و گشت ارشاد، بلکه لغو نظارت استصوابی، تاکید بر اجرای آیین دادرسی عادلانه، اصلاح قوانین ارتجاعی یا به رسمیت شناختن سبک‌های مختلف زندگی و به طور کلی اصلاح ساختاری همگی در برآیند نهایی سیاسی اند. زمانی این مظاهر ارتجاع و فساد تغییر می‌کند که بدانیم ساختار سیاسی - حقوقی خوب چه چیزی است. برای آن برنامه سیاسی داشته باشیم. تشکیلات و اعضای پای کار و رسانه داشته باشیم. رهبری سیاسی داشته باشیم. بدون اینها، اراده موجود برای تغییر احتمالا تنها صرف بیان عواطف و احساسات یا تاکید بر امور غیرسیاسی دیگر می‌شود. این کارها معمولا نه تنها کمکی به تغییر ریشه‌ای نمی‌کند، بلکه با توجه ضعیف بودن قدرت مردمی و حس استیصال و نفرت موجود از همه این شناعت‌ها و زعارت‌ها، گاهی حتی هر آدم عاقلی را به ناکجاآباد ویرانی‌طلبی می‌کشاند.
می‌دانم جامعه ضعیفی داریم. ترسیده و محروم و شلاق‌خورده. اما تا زمان یک عمل سیاسی واقعی، لااقل می‌توانیم تعهد اخلاقی در مورد خون به ناحق ریخته شده مهسا و مهساها داشته باشیم. دارم بلند بلند فکر می‌کنم. تصور می‌کنم که می‌توانیم متعهد باشیم که این جنایت و جنایت‌های مشابه را فراموش نکنیم. سعی کنیم در حوزه عمومی همواره در مورد تبعیض آشکار بر ضد شهروندان، به ویژه زنان کشور موضع بگیریم. لااقل در مورد آن گفتگو کنیم. اگر می‌توانیم با هر نیتی برای اصلاح امور به کارهای مختلف در این حوزه بپردازیم. از آموزش تا کمک اقتصادی به نهادهای مدنی یا فعالیت داوطلبانه در این نهادها. این کارها ممکن تاثیر سیاسی نداشته باشد. یا لااقل تاثیر سیاسی آنی نداشته باشد. اما آگاهی‌بخش است. کارهای بزرگی نیست اما از انفعال و ذکر مصیبت و بیان نفرت و اندوه دائم بهتر است. اما همچنان جای یک عمل سیاسی واقعی را نمی‌گیرد. این جایی است که به طور مرتب در حال ضربه خوردن از آن هستیم.



https://twitter.com/SEKoohzad/status/1570466132317847553
https://twitter.com/SEKoohzad/status/1535602301028679682
https://twitter.com/SEKoohzad/status/1570697403526946817


س.ا.ک

۱۴۰۱ شهریور ۱۹, شنبه

نوپهلوی‌چی‌ها و ضدیت با اسلام و تشیع

در مورد رابطه بین دین مسیحیت، مذهب انگلیکان و کلیسای انگلستان با نهاد پادشاهی و دولت بریتانیا و همچنین نقش آن در استمرار تاریخی رژیم پادشاهی مشروطه و نهاد دولت آن کشور زیاد نوشته اند. این چند روز، پس از مرگ ملکه الیزابت و شروع فرمانروایی چارلز، بسیاری از بازنمایی‌های بیرونی رابطه دین و دولت و سلطنت در بریتانیا هم برجسته شد. گاهی در ذهنم این سنت ریشه‌دار را با برخی از نو‌کیسگان کشور خودمان مقایسه می‌کنم. شاه پادشاهی متحده رئیس کلیسای انگلیکان است. عنوان رسمی مدافع ایمان را داراست. یک چهارم اولین سخنرانی‌اش در مورد دین و مسیحیت بود. بخش بزرگی از آیین‌ها و مناسک مربوط به ملکه فوت‌شده و شاه جدید در کلیسا و در رابطه با کلیسای انگلیکان و مسیحیت است. تنها سوگندی که شاه می‌خورد سوگند دفاع از کلیسای اسکاتلند است. مراسم تاج‌گذاری او هم با قدیمی‌ترین و مسیحی‌ترین آیین‌های کلیسایی همراه خواهد بود.
این را مقایسه کنید با برخی از کسانی که در چند سال اخیر به عنوان نوپهلوی‌چی‌ها مطرح شده اند. ضدیت آنها با دین و مذهب با هیچ معیاری قابل فهم نیست. موسس خاندان پهلوی نام همه پسرهای خودش را با تمسک به امام هشتم، رضا گذاشته بود. محمدرضا شاه مقام تولیت آستان قدس رضوی و عنوان غیر رسمی خادم حرم رضوی را برای خود حفظ کرده بود. او باورهایی بسیار سنتی دینی و شیعی هم داشت و لااقل به این عقاید تظاهر می‌کرد. حتی معتقد بود که مورد عنایت ویژه معصومین و مقدسین قرار دارد. همه اینها را می‌گذارم کنار عموم جماعتی که خود را نو‌پهلوی‌گرا می‌نامند. اکثرا نه تنها ضد دین و مذهب اند، بلکه به طور علنی خداناباور تندرو و ستیزه‌جو اند. هیچ فرصتی را برای ضدیت با اسلام و تشیع از دست نمی‌دهند. به پیامبر اسلام توهین‌های سخیف می‌کنند. در شب شهادت امام علی به سلامتی ابن ملجم می‌نوشند. در ایام محرم برای قاتلان امام حسین هورا می‌کشند. وقیحانه‌ترین توهین‌ها و فحاشی‌ها را به مقدسات مسلمانان و شیعیان می‌کنند.
من ضدیت با دین و مذهب را می‌فهمم. تجربه حکومت اسلامی چیزی نیست که به سادگی فراموش شود. به همین دلیل با اینکه ضدیت با اسلام و تشیع را نادرست و بی‌فایده و پرهزینه می‌دانم، اما برایم قابل فهم که چنین ضدیتی وجود داشته باشد. اما حقیقتا با هیچ منطقی نمی‌فهمم که یک سلطنت‌طلب چطور می‌تواند ضد دین و مذهب باشد؟! یعنی میزان حماقتی که در این مورد وجود دارد را با هیچ زبانی نمی‌توانم بیان کنم. اسلام و تشیع و به طور کلی دین مهمترین رکن پادشاهی در تمام طول تاریخ دولت ایرانی بوده است. لااقل از زمان شاهنشاهی ایران صفوی به بعد نهاد شاهی و تشیع بر دفاع متقابل استوار بوده و شاه ایران، به عنوان شاه شیعه، مقام و مسئولیت دفاع از تشیع را هم داشته است.
با این اوصاف چگونه ممکن است طرفداران دو‌آتشه و افراطی نهادی که به طور تاریخی با دین، اسلام و از زمانی به بعد با مذهب تشیع توامان بوده است، چنین ضدیت افراطی و نامعقولی با دین و مذهب داشته باشند؟ برای من قطعی است که این پروژه سیاسی هیچ زمینه تاریخی و فرهنگی و سیاسی در ایران ندارد.