۱۴۰۱ خرداد ۲۹, یکشنبه

در مقایسه بین رتوریک آقای خمینی و و رتوریک براندازان انقلابی؛ «شما را که درفش سپید بود این بود داوری، تا رای درفش سیاه آنان چه باشد»

آقای خمینی تا موقعی که بر سر کار نیامده بود، حرف‌های فوق‌العاده‌ای می‌زد و شعارهای خیلی زیبایی می‌داد. مثلا می‌گفت جمهوری اسلامی یعنی عین جمهوری فرانسه. ادعا می‌کرد که در دوران پس از انقلاب، انتخابات دولت او آزادترین انتخابات جهان خواهد بود. او از آزادی و برابری برای مردم و استقلال برای کشور صحبت می‌کرد. حتی مارکسیست‌ها هم قرار بود که در جمهوری او کاملا آزاد باشند. از برادری ارتش با مردم حرف می‌زد. دادگستری اسلامی حکومت او قرار بود عدالت و قسط را در بالاترین درجه برقرار کند. او خدا و پیامبر و دین را و انسانیت و کشور و ملت را شاهد می‌گرفت که حکومت اسلامی او بهترین حکومت روی زمین خواهد بود. اما همین که بر سر کار آمد، وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ! رژیم او کاری کرد که به قول مرحوم مهندس بازرگان مردم ایران خسر الدنيا و الآخرة شدند.
البته آقای خمینی اینقدر اهل سیاست بود که که بفهمند چگونه باید بر ضد رژیم مستقر پیشین توطئه کند. در واقع او سیاسی‌ترین فرد دوره خود بود که توانست با ابزارهایی نه چندان زیاد و قوی و عموما با استفاده از رتوريک سیاسی درخشانی خود، چنان خواص و عوام را دور خود جمع کند که در طول تاریخ انقلاب‌های جهان بی‌سابقه بود. او یک رجل سیاسی به معنای دقیق کلمه بود که برای هدف خود همه‌گونه وسیله را به خدمت می‌گرفت.
کافی‌ است رفتار سیاسی رهبر انقلاب اسلامی را با انقلابیون و براندازان فعلی مقایسه می‌کنیم تا ببینم چه تفاوت بزرگی وجود دارد بین یک رجل سیاسی و یک موسس، با کسانی سیاست‌ برایشان بیشتر محل تفریح و کسب و کار است. به باورهای نو انقلابیون و براندازان فعلی کاری ندارم. بحثم فقط عمل و رتوریک سیاسی است. آقای خمینی از استقلال صحبت می‌کرد، انقلابیون جدید برای نخست‌وزیر اسرائیل و رئیس‌جمهور آمریکا نامه‌ می نویسند و طلب تحریم بیشتر و حتی جنگ بر ضد ایران می‌کنند. خمینی از انتخابات آزاد صحبت می‌کرد، انقلابیون جدید از الان در انتخابات آزاد را در رژیم آینده بسته اند. بنیادگذار جمهوری اسلامی از عفو عمومی صحبت می‌کرد، اما انقلابیون جدید هنوز به ایران نرسیده خبر از دادگاه‌های صحرایی می‌دهند و حتی امروز هم آبرو و مال و کرامت و حتی جان دگراندیشان برایشان پشیزی ارزش ندارد. خمینی با اینکه با شریعتی و خیلی از چپ‌ها مخالف بود، اما به خاطر موقعیت انقلابی و پروژه سیاسی خودش سعی می‌کرد از اظهارنظر مستقیم بر ضد آنها خودداری کند، انقلابیون جدید اما کاری ندارند که دوست‌داران شریعتی یا به طور کلی اصلاح‌طلبان یا چپ‌ها هواداری بین مردم دارند یا ندارند، چنان با هرکسی مخالفشان است برخورد می‌کنند که تو گویی در روز بعد از انقلاب‌شان حتی جنازه‌ خیلی‌ از آن روشنفکران چپ‌گرا را هم از قبر بیرون خواهند آورد و آتش خواهند زد! زندگان که به جای خودش. و کرور کرور موارد مشابه دیگر که نشان می‌دهد که تفاوت ره از کجا تا به کجاست!
بهرام بیضایی در فقره آخر نمایش‌نامه مرگ یزدگرد، از زبان زن آسیابان که به لشکریان اسلام می‌نگریست، خطاب به نمایندگان ساسانیان می‌گوید: «شما را که درفش سپید بود این بود داوری، تا رای درفش سیاه آنان چه باشد». گویا حکایت ماست در مواجهه با نمایندگان استبداد فعلی و استبداد‌خواهان آینده. انقلابیون ۵۷ که درفش استقلال و عدالت و آزادی و برابری برافراشته بودند، داوری‌‌ نهایی‌شان وضع فعلی ما است. تا درفش سیاه انقلابیون و براندازان امروز چه باشد!

https://twitter.com/SEKoohzad/status/1538528508997156865


س.ا.ک

۱۴۰۱ خرداد ۲۵, چهارشنبه

آفات پروژه‌ سیاسی پهلوی‌‌گرایی؛ اخلال در نگارش تاریخ دولت ایران در دوره معاصر

سلطنت‌طلبی در دوران حاضر تالی فاسدهای زیادی دارد اما یکی از آفات آن، ویژه در مورد گرایش‌های سیاسی براندازانه آن، این است که بازخوانی و بازنویسی تاریخ دولت ایران در دوره معاصر را به تعویق می‌اندازد یا اقلا دچار مشکل می‌کند. چرا که ما باید به سمتی برویم که بار دیگر تاریخ دولت ایرانی را مرور کنیم و آن را دوباره بنویسم. قطعا یکی از فروعات آن هم ادغام تاریخ حکمرانی خاندان‌های قاجار و پهلوی و رژیم جمهوری اسلامی است.
سه نقطه عطف این دوره، یعنی نهضت مشروطه، تغییر خاندان پادشاهی و انقلاب اسلامی، هر کدام نقطه بحرانی‌ای در تاریخ دولت ایرانی در دوره معاصر بوده است. به ویژه در مورد دو رخداد آخر و علی الخصوص در مورد انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی این تنش بسیار بیشتر است. در دولتی کهن، مانند دولت ایران، انقلاب‌ها یا حتی تغییر خاندان‌های سلطنت، در ابتدای امر ادعاهای بزرگی دارند. تو گویی معجزه‌ای رخ داده و خداوند در تاریخ ظهور کرده و یک پهلوی‌ای یا یک خمینی‌ای ظاهر شده و با حکومت او، کل دولت ایران زیر و رو شده است. اما دیر یا زود می‌فهمند که دگرگونی آنها صرفا یک تغییر خاندان پادشاهی یا تغییر رژیم در دولت ایران بوده که ممکن است با تحولاتی، ولو عمیق، در نهادهای حکومتی یا شیوه حکمرانی همراه باشد و این به هیچ وجه به معنای تغییر نهاد دولت در ایران نیست. بلکه در همه نقاط عطف و بحرانی، آنچه که همیشه تداوم داشته، دولت ایران بوده است. البته تا آنجا که من می‌فهمم دو شاه دوره پهلوی هرگز حاضر نشدند این وضعیت را قبول کنند. به همین تاریخ ایدئولوژی‌ای از دوره قاجار ساختند و خودشان را تافته جدا بافته شاهنشاهی ایران انگاشتند. در جمهوری اسلامی که وضع بدتر بود. هم تاریخ کاریکاتوری دوره قاجاریه پذیرفته شد و هم تاریخ ایدئولوژیک دیگری از دوره پهلوی‌ها ساخته شد. حتی هنوز در دوره ولی‌فقیه دوم هم ادعای انقلابی بودن تکرار می‌شود و همچنان به شکل نامتعارفی خانه ایدئولوژی‌شان را که روی آب و مرداب ساخته بودند، طبقه به طبقه بالا می‌برند.
پروژه سیاسی براندازانه پهلوی‌چی‌ها، آن هم با منطق بازگشت به استبداد پیشین، دشواری بیشتری برای این بازخوانی ایجاد کرده است. در واقع تصور می‌کنم تا زمانی این پروژه سیاسی وجود داشته باشد، امکان بازخوانی و بازنویسی این تاریخ، یا لااقل تاثیرات عملی آن به تعویق می‌افتد. می‌شود تصور کرد که در عمل چه مقاومت‌های شدیدی ایجاد خواهد شد.
با این حال و به باورم این کار ضروری است. اگر چه هنوز مبنای نظری این بازنویسی فراهم نشده است و هنوز راه فراوانی برای پژوهشگران ما باقی مانده، اما این اتفاق دیر یا زود شروع می‌شود. البته اگر از زاویه‌ خاصی نگاه کنیم، اقلا دو دهه است که با تلاش‌های دکتر طباطبایی پرسش از ایران شروع شده است و هر روز شاهد تلاش جدیدی در حوزه‌های مختلف، به ویژه تصحیح و انتشار متون و بازخوانی وجوه مختلف تاریخ ایران قجری، هستم.


https://twitter.com/SEKoohzad/status/1536650880845586433

س.ل.ک

۱۴۰۱ خرداد ۲۱, شنبه

ببین تفاوت ره از کجا به کجاست!

از افسوس‌های من این است که که سیاسی‌ترین «رجل سیاسی» کشورمان در حال حکومت بر غیرسیاسی‌ترین جریان‌ها است. از نمونه‌های این فهم و عمل سیاسی همین بس که تنها و تنها با یک اشاره تلویحی نسبت به مدعیان استبداد پیشین، توانست موجی از واکنش‌ها را به سمت این جریان منحرف کرد. عموما هم از طرف کسانی که علی‌القاعده هیچ ارتباطی با او و کلا رژیم جمهوری اسلامی ندارند. یعنی صرفا با کنایه و بدون کمترین برخورد امنیتی و حتی بدون استفاده پروپاگاندا گسترده به راحتی توانست از عکس‌العمل‌ها استفاده کند. فعالان سیاسی خارج از کشور که بیشتر شبیه کمدی اند اما کاش اقلا در میان جریان‌های اصلاحی داخل، رجال سیاسی‌ای می‌بودند که ده درصد فهم این بزرگوار از سیاست چیزی می‌فهمیدند. مع‌الاسف جز چند تا که یا در حصر اند و یا در انزوا، باقی فعالان سیاسی، به جای کار حرفه‌ای و جدی سیاسی، مشغول تفریحات سالم اند.برای نمونه می‌توانید به مواضع برخی از اصلاح‌طلبان یک سال بعد از انتخابات کذایی سال پیش نگاه کنید. باورکردنی نیست اما هنوز دارند به مردم بد و بیراه می‌گویند که چرا به «چوب خشک» آنها رای نداده اند!
وقتی این وضعیت را نگاه می‌کنی می‌توجه می‌شوی که بی‌خود نیست که این بزرگوار سی و چهار سال حکومت کرده و هر سال هم قدرت بیشتری کسب کرده است. چیزی از سیاست می‌فهد که در مقایسه با او، فهم عموم فعالان سیاسی جریان‌های مختلف ما بیشتر شبیه به شوخی است.

https://twitter.com/SEKoohzad/status/1534459786686869504

س.ا.ک