یکی از ویژگیهای بخش بزرگی از جریانهای نواندیش و اصلاحگرایان اسلامی تاکید بر «وحدت امت اسلامی» به عنوان اصلی در نگاهی دینی و حتی نگاه دینی - سیاسی آنها ست. به عنوان مثال در زمان عید فطر مکررا میبینیم که تفاوت در اعلام یا زمان برگزاری نماز عید فطر در میان مسلمانان و در کشورهای اسلامی عموما به عنوان ویژگیای منفی در نظر گرفته میشود. یا بیش از آن، حتی وجود فرق مختلف اسلامی، مانند شیعه و سنی، یکی از ویژگیهای انحطاط مسلمانان از صدر اسلام تاکنون معرفی میشود. این ویژگی کم و بیش در میان عموم جریانهای نواندیش و اصلاحگرا در دوران معاصر وجود داشته است. تلاشهای دینی و سیاسی برای «اتحاد اسلام» در تمام یک قرن و نیم اخیر، و به ویژه پس از سقوط خلافت عثمانی در جریان بوده است. هنوز هم یکی از نیروهای محرکه جریانهای بنیادگرای اسلامی، به عنوان شاخه رادیکال جریان اصلاحی، تلاش برای ایجاد وحدت میان همه مسلمانان، ولو با خشونت و زور است. البته عموما جریانهای اصلاحی در ایران از لون دیگری هستند. دغدغههای آنها عموما شرافتمندانه است و قرائتی انسانی و غیرخشونتآمیز از دین دارند. اما به نظر اصل «وحدت امت اسلام» در بنیاد خودش قابل نقد است. و به ویژه نتایج کم و بیش ناگواری میتواند به همراه بیاورد.
از نتایج ایده «وحدت امت اسلام» کمرنگ شدن هویتی و الهیاتی گروههای دینی در اقلیت است. وقتی بنا بر وحدت باشد، الزاما این اقلیتها هستند که باید از بخشهای بزرگی از هویت منحصر به فرد خود یا ویژگیهای خاص الهیاتی خود به نفع اکثریت دست بردارند. چرا که وقتی رکن اصلی وحدت، به ویژه وحدت حداکثری باشد، کثرتهای تشکیل دهنده این وحدت خواه یا ناخواه به نفع سلطه اکثریت از بین میروند. به ویژه اگر این وحدت نه بنا بر یک وحدت تاریخی، بلکه یک وحدت ایدئولوژیک باشد. همان طور که در میان جریانهای اصلاحی، مانند اسلامگرایی، بیش از آنکه مبتنی بر تاریخ اسلام باشد، ناشی از ایدئولوژیهای وحدتگرایانه/ناسیونالیستی افراطی مدرن است. این ایدئولوژی در بنیاد خود کثرتهای مختلف را تحمل نمیکنند و می خواهد همه آنها را به نفع وحدتی خیالی نابود میکند و عدم تمکین این کثرتها، مآلا ممکن است به خشونتهایی در جهت ایجاد وحدتی ناب منجر شود. در نتیجه میتوانم بگویم که وحدتگرایی الزاما مطلوب نیست. و حتی نه تنها مطلوب نیست، بلکه ممکن هم نیست.
تاریخ اسلام، برخلاف تاریخنگاری رسمی اسلامی، نه تاریخ وحدت میان مسلمانان یا آنچه که وحدت «امت اسلام» معرفی میشود، بلکه تاریخ خشونت و افتراق است. نمونههای این خشونت و تفرقه، آنقدر عیان و آشکار است که گاهی نمیتوانیم آن را ببینیم! از میان چهار خلیفه اول، سه خلیفه ترور شدند. چهار قرن اول اسلام، علاوه بر جنگهای خارجی و فتوحات، تاریخ جنگهای داخلی میان خود مسلمانان است. تاریخی پر از برادرکشی و خشونتهای عیان و آشکار که عموما در جهت حذف جریانهای دینی متمایز یا اقلیت دینی رخ داده است. این خشونت تا الان هم کم و بیش به اشکال مختلف و به دلایل متفاوت وجود داشته است. در واقع آن چیزی که جریانهای اسلامگرا به عنوان الگوی «سلف صالح» در تاریخ اسلام نام میبرند، بیش از اینکه ریشه تاریخی داشته باشد، ریشه در ایدئولوژی اسلامگرایانه دارد. آن تاریخ مقدس و خیالی اسلامگرایان هرگز وجود نداشته است. قطعا این به معنای این نیست که تمام تاریخ اسلام، تاریخ جنگ است. اما جنگ و خشونت، قطعا نقشی اساسی در این تاریخ بازی کرده است. حال با در نظر گرفتن این تاریخ میشود یک شبه دم از وحدت حداکثری میان مسلمان زد و با سلام و صلوات یا یک تعیین روز خاص برای عید فطر همه آن بخش از تاریخ را نادیده گرفت؟ به نظرم چنین چیزی ممکن نیست.
صد البته این مقدمات به معنای پذیرش خشونت نیست. به معنای دامن زدن به جدایی میان مسلمانان در کشور و میان مسلمانان در کشورهای اسلامی هم نیست. به معنای فهم از یک وضعیت است. این فهم به ما کمک میکند که راهی برای آن پیدا کنیم. راهی که به نظر بسیار معقولتر و اصولیتر از جریانهای «وحدتگرا» است، راه پذیرش کثرتهای اسلامی است و این ممکن نیست مگر با پذیرش اصل مدارا و تساهل. کم و بیش همان راهی است که در تاریخ اروپا و الهیات مسیحی طی شده است. با در نظر گرفتن این قاعده، میتوانیم بگوییم که نیازی نیست که در ایران یا در کل کشورهای اسلامی فقط یک روز عید فطر باشد یا یک نماز عید برگزار شود. البته به دلایل متفاوت، از جمله مسئله سیاسی بودن بسیاری از این آیینها، میشود تصور کرد که یک روز رسمی عید و یک نماز رسمی عید برگزار شود، اما در کنار آن میشود تصور کرد هر کدام از کثرتهای اسلامی آیینهای و مناسک خود را برگزار کنند. دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، باید بپذیریم که مثلا ایرانیان مسلمان شافعی قادری یا ایرانیان حنفی نقشبندی بتوانند در خیابانهای تهران نماز عید برگزار کنند، یا سلسلههای مختلف دراویش شیعه یا سنی آیینهای مذهبی خودشان را داشته باشند. بدون اینکه مجبور باشند که سنتهای خود را نفع اکثریت نادیده بگیرند. اینجا فقط منظور اقلیت شیعه در جهان اسلام یا اقلیت سنی در ایران نیست. شیعیان در جهان اسلام در اقلیت اند و در وحدتگرایی حداکثری یا باید از هویت و الهیات خود به نفع اکثریت سنی دست بکشند یا اینکه مورد خشونت قرار بگیرند. همین شیعیان در ایران در اکثریت اند، اما کثرتهای مختلف اسلامی، مانند مذاهب مختلف اهل سنت، سلسلههای دراویش، یا خانواده بزرگ شیعه مانند شیعیان اسماعیلی یا اهل حق، دقیقا نقش اقلیت را در این مناسبات بازی میکنند. آنها یا باید از هویت و ویژگیهای اعتقادی خود به نفع تشیع دوازدهامامی، به ویژه جریان تشیع فقاهتی امامیه، دست بکشند یا مورد تبعیض و حتی خشونت قرار بگیرند. اما در مدارا و تساهل اصل بر پذیرش این کثرتهاست. در این شرایط به جای تاکید بر وحدت حداکثری، وحدت اقلی، به عنوان مسلمان و ایرانی، برجسته میشود و دولت از این این کثرتها و اصل مدارا حفاظت میکند و در جامعه هم چه دوست داشته باشد و چه نداشته باشد باید این ویژگی را تحمل کنند.
در نتیجه هیچ مشکلی نیست که که در کنار یک روز رسمی عید فطر یا نماز رسمی عید، ما پنج روز عید فطر یا پنجاه نماز و آیین مربوط به عید فطر داشته باشیم. همه این کثرتهای اسلامی میتوانند با در نظر داشتن اصل تساهل و عدم خشونت در چهارچوب وحدتی به نام ایران و اسلام هویت و الهیات و آیینهای و مناسک خودشان را داشته باشند.
https://twitter.com/SEKoohzad/status/1521168588182327296
س.ا.ک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر