این چند روز عکسها و توییتهایی منتشر شد از برخی از ایرانیانی که در حال رفتن از کشور، با عباراتی مانند «خلاص شدم» و یا «از آن خراب شده رفتم» و مانند اینها به توصیف وضعیت خودشان یا کشور پرداختند. احتمالا بسیاری از ما از این عبارات توهینآمیز آزار دیدیم. حتی واکنشهای زیادی را هم مشاهده کردم. اما به نظرم باید کمی جدیتر به این وضعیت فکر کنیم. در واقع میخواهم بگویم مشکل از آنجا شروع میشود که خیلی از ما از «عوام» انتظار فرهنگ والا و فاخر داریم. تا آنجا که من میفهمم چنین تصوری از «عوام» یک توهم است. طبع عامه هرگز با فرهنگ والا هماهنگی نداشته و ندارد. به قولی «طبع غالب مردم رو به فساد است و در این هیچ شکی نیست». در واقع میشود گفت که «عوام» در همه جا و همه زمانها همین اند و کار زیادی هم در برابر فساد آنان نمیشود کرد. حتی به نظرم تلاش برای آگاهیبخشی، تعلیم و تربیت و حتی مراقبت و تنبیه هم توهم است. مسئله عوام همیشه بوده و خواهد بود. فکر میکنم که تنها کاری که میشود کرد این است که شرایط را برای افتادن به چاه ویل تباهی و فساد سخت کرد. مثلا میشود تصور کرد که کشورهایی که روحیه میهندوستی در آنها به خوبی تعلیم داده شده، فقر و تبعیض کمتری در آنجا وجود داشته باشد، حکومتهای آنها مشروعیت و کارآمدی نسبی داشته باشند و چیزهایی مانند این، امکان فساد عوام نیز کمتر است. البته این به معنای این نیست که فساد از بین میرود. به هیچ وجه. در همین چند سال اخیر شاهد تصمیمهایی در پیشرفتهترین و دموکراتیکترین کشورها بودیم که رای عامه مردم در آن تاثیر بسیار زیادی داشت. مثلا برگزیت در بریتانیا یا حکومت ترامپ در آمریکا که بخش زیادی از آن با کمک عامه مردم شکل گرفت. اما میشود گفت که تاثیر تخریبی تصمیمهای عامه مردم در چنین کشورهایی به نسبت کشورهای دیگر کمتر است. اما برعکس، در کشورهایی با حکومت استبدادی، نامشروع و ناکارآمد، اخلاق ملی بسیار سریعتر و عمیقتر فاسد میشود. در همین کشور ما میتوانید این نکته را به طور واضح مشاهده کنیم. اینجاست که نقش آن بخش میهنپرست جامعه برجسته میشود. اساسا میشود ادعا کرد که یک ملت روی فضائل این بخش ساخته میایستد و ساخته میشود. کسانی که مهمترین خویشکاری خودشان رو خدمت به کشور میدانند و آن را راهی برای رسیدن به سعادت در نظر میگیرند. از کارگر و کارمند بگیرید تا سرمایهدار و روزنامهنگار. و والاترین و شریفترین فضیلت هم متعلق به کسی که جانش رو میگذارد، شهید!
اشتراوس توضیحی دقیقی از نسبت میان سعادت یا حس سعادت و ملیت میدهد. به عقیده او، و طبعا بسیاری از قدما، سعادت واقعی جز از طریق رسیدن به حقیقت ممکن نیست. اما چنین سعادتی در اختیار محدود افرادی است که فیلسوف نامیده میشوند. در نتیجه برای اکثریت مطلق انسانها این راه بسته است. اما راه دیگری وجود دارد و آن هم سعادت در شهر سیاسی یا مدینه است. افرادی عادی یا غیر فیلسوف، از طریق میهندوستی می توانند در شهر به سعادت برسند. این سعادت از طریق تلاش شهروندان یک کشور است برای رساندن کشور خود به والاترین و بهترینها چیزها. و این راهی است برای رستگاری. به نظر اشتراوس حتی دین هم در نهایت در همین موقعیت معنا میدهد. دین یک اجتماع سیاسی باید در نهایت مقوم دولت و ملت آن اجتماع باشد. دین باید دین ملی باشد. به قول جان لاک باید دین مدنی باشد. در واقع میتوان نتیجه گرفت که ملیت و دین مهمترین حلقه اتصال ملت و دولت هستند. مهمترین قدرت برای رستگاری عامه مردم. حفاظت از این عناصر ملی، یعنی حفاظت از راهی برای سعادت و رستگاری عامه مردم. اهمیت فوقالعاده ملیت و عناصر ملی، در اینجا ملیت ایرانی، نه برای صرف غرور ملی، بلکه برای حفاظت از همه مردم و باز کردن راهی برای سعادت بنیادین در کشور است.
از همه این بحث نتیجه میگیرم که از غوغای عوام را نباید زیادی جدی گرفت. شاید آزاردهنده باشد، اما به طور کلی کار زیادی نمیشود کرد. تا زمانی که کسی در قلمرو عوام الناس حضور دارد، تن دادن به چنین مفاسدی کم و بیش طبیعی است. به ویژه در شرایط امروز ما که تا اطلاع ثانوی زمانه همین رذائل است. میشود کاملا تصور کرد که در زمانهای دیگر همین بخش از عوام بیرق میهندوستی به دست بگیرند و همراه با دیگر هموطنان خود به جای طعن و زخمزبان، قدمی برای میهن خود بردارند. شاید این دوران جدید به زودی آغاز شود. نمیدانم! اما تا آن زمان و در این دوران سخت، به جای جدل بیحاصل با حاملان این رذائل و در غم و اندوه فرو رفتن، بهتر است از شعلههای حب وطن در قلب خود حفاظت کنیم که تنها راه سعادت کشور و رستگاری روح در دنیا از همین طریق است. از طریق دفاع از میهن، که باید از آن دفاع کرد؛ چه به نام، چه به ننگ!
https://twitter.com/SEKoohzad/status/1432626476512387072
https://twitter.com/SEKoohzad/status/1418901634873184261
س.ا.ک
وبلاگی در خدمت حساب توییتری. یادداشتهای وبلاگی نامنظم ازرشتهتوییتهایی بسیار نامنظم. * اوخان در زبان گیلکی به معنای پژواک و انعکاس صداست. https://twitter.com/SEKoohzad
۱۴۰۰ شهریور ۱۰, چهارشنبه
فساد عوام و ضرورت دوباره دفاع از میهندوستی به مثابه راهی برای سعادت در شهر
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر