همان طور که در پست پیش گفتم، تجربه در معرض نفرتپراکنی و توهین، فحاشی و ترولبازی قرار گرفتن اتفاقی است که هر با ممکن است برای هر کسی شکآور باشد.شخصا بارها و بارها سیبل ترولهای سایبری قرار گرفته ام. اما هر بار اصل این اتفاق برایم جدید است. هنوز میتواند برای شکآور و دردناک باشد. تصور هم نمیکنم هیچ آدم عاقلی از اینکه مورد هجوم قرار بگیرد خوشحال باشد. طبعا بحث تنها مربوط به حسابهای جعلی و پروژههای رسانهای - امنیتی داخلی و خارجی نیست. بیشتر منظورم آدمهایی است که آگاهانه و یا ناآگاهانه بخشی از این فرایند توزیع نفرت اند. افرادی که شاید در زندگی عادی، انسانهای معقولی باشند اما وقتی در دایره نفرت قرار میگیرند به افرادی کاملا متفاوت تبدیل میشود. آنقدر که دیگر برایشان حتی آشنایی دور و نزدیک با افرادی که به آنان توهین میکنند، هیچ اهمیتی ندارد. هدف فقط تحقیر و پخش نفرت و فراهم کردن بساط فحاشی است.
سوالی که برایم پیش میآید این است که در برابر این نفرتپراکنی چه واکنشی باید نشان داد؟ الان بلند بلند دارم فکر میکنم. چون هنوز مکانیزم این نفرت برایم مشخص نیست. هنوز نمیدانم چطور و چرا فردی ممکن است تا این حد کینهتوز باشد. اما روی هم رفته این اتفاقات من را یاد رفتار مهندس میرحسین موسوی در مناظرههای انتخاباتی سال ۸۸ و ماههای اعتراض بعد میاندازد. بعد از آن مناظره تاریخی با احمدی نژاد و دیدن دریدگی و وقاحت او، از مهندس موسوی سوال کردند که چرا در حین مناظره اینقدر شکه بودی؟ مهندس موسوی توضیح داده بود که او باور نمیکرد که فردی در مقام ریاست جمهوری کشور و کسی که به هر حال او را دیده میشناسد و میشناخت به هر دلیلی، چنین شأن و شخصیت خود را پایین بیاورد و زبان به تهمت و افترا باز کند. (مضمون) واضح است که آن مورد، اولین باری نبود که مهندس در معرض چنین رفتاری قرار گرفته بود. در تمام طول دوران نخستوزیری چنین رفتاری با او شده بود. اما همچنان برایش شکآور بود. اما مهندس چه کرد؟ نکتهای که میخواهم بیرون بیاورم شکل پاسخ مهندس به این نفرتپراکنی بود. او نه نفرت و کینه را با نفرت و کینه پاسخ نداد. در تمام طولهای ماههای بعد و حتی تا امروز هرگز از مسئولیت اخلاقی و شهروندی و دینی خود خارج نشد. با اینکه میبینیم هنوز هم بنگاههای دروغپراکنی وابسته به حاکمیت هیچ فرصتی را برای تهمت و توهین نسبت به او از دست نمیدهند. همین چند روز پیش وزیر پیشین اطلاعات گفته بود که موسوی حتی از پیش از انقلاب در تور نهادهای امنیتی کشورهای خارجی بود! منظورم این است که سطحی از نفرت بر علیه موسوی پراکنده شده که ترولبازی چند حساب توییتری جعلی و غیر جعلی جلوی آن
شوخی است. اما پاسخ مهندس به همه این تهمتها این فقرات درخشان از بیانیه شماره ۱۳ در ۷ مهر ۱۳۸۸ بود.
«آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشتهای گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند. در مسیر پر هیاهویی که با یکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور میکردم و میدیدم که آن چهرهها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.»
مسئله اصلی همین جاست. «پیروی ما چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد». اگر مسئله اصلی ما ایران باشد، هیچکس در پیروزی آن شکست نمیخورد. اگر مسئله ما چیزی غیر از ایران باشد، پیروزی ما برای آنها شکستی دردناک است. توضیح این امر شاید دشوار به نظر برسد. طبعا منظورم پروژههای رسانهای - امنیتی نیست. منظورم کسانی است به هر دلیلی وارد این حلقه آتشین نفرت شده اند و حاضرند برای دستمالی، قیصریهمان را به آتش بکشند. این فقرات بیانیه مهندس شاید تلاشی باشد برای دعوتی این افراد به تفکر در مورد خشمهایی که شاید قابل فهم باشد اما قطعا نباید تبدیل به نفرت و کینه و اعمالی خارج از شئونات ملی شود.
در کنار این دعوت به تفکر و گفتگو یک نکته دیگر را هم نباید از نظر دور داشت. به هیچ وجه نباید تسلیم این نفرتپراکنی شد. فحاشی و توهین و تهدید حتما تلخ است. اما تلختر از این خواهد بود که از این افراد یا پروژه بترسیم و این ترس مانع انجام وظیفه ملی و تکلیف اخلاقی و شهروندی برای صیانت و دفاع حداکثری از مصالح عمومی و منافع ملی کشور شود. نباید تسلیم صحنهآرایی خطرناک پروژههای رسانهای - امنیتی و متاسفانه افراد جاهلی شد که تصور میکنند نفرتپراکنی و همراهی با این پروژهها، ولو مقطعی، سعادتی برای آنان به همراه خواهد داشت.
به نظرم این دو نکته را باید برای افرادی که به هر دلیلی، جهل یا خشم یا خطای تحلیلی، وارد دایره نفرتپراکنی بر علیه هموطنان خود شده و گاهی حتی در مسیر پروژههای رسانهای - امنیتی خارجی و داخلی پیش میروند، به طور واضح و روشن مشخص کرد. خط قرمز ما ایران است. در پیروزی برای ایران کسی شکست نخورده است. اختلاف نظرها و اختلاف تحلیلها هر چقدر هم که زیاد باشد دلیلی برای نفرتپراکنی ایجاد نمیکند. میشود با گفتگو حداقل تنشها و حتی بحرانها را اگر نه حل، اما کنترل کرد. اما در عین تصور باطلی کرده اند که فکر میکنند با تهمت و توهین و تهدید و فحاشی و باز کردن بساط دریدگی افراد دیگر را از حق اظهار نظر و عمل به وظیفه ملی، اخلاقی و شاید هم دینیشان برای صیانت از میهنشان محروم کنند. کسی را نرسیده که حتی در مغز خودش چنین تصوری بکند! فتامل جدا
https://twitter.com/SEKoohzad/status/1345400765909753858
میرزا گیلانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر