۱۳۹۹ دی ۱۶, سه‌شنبه

در برابر نفرت‌پراکنی چه باید کرد؟

همان طور که در پست پیش گفتم، تجربه در معرض نفرت‌پراکنی و توهین، فحاشی و ترول‌بازی قرار گرفتن اتفاقی است که هر با ممکن است برای هر کسی شک‌آور باشد.شخصا  بارها و بارها سیبل ترول‌های سایبری قرار گرفته ام. اما هر بار اصل این اتفاق برایم جدید است. هنوز می‌تواند برای شک‌آور و دردناک باشد. تصور هم نمی‌کنم هیچ آدم عاقلی از اینکه مورد هجوم قرار بگیرد خوشحال باشد. طبعا بحث تنها مربوط به حساب‌های جعلی و پروژه‌های رسانه‌ای - امنیتی داخلی و خارجی نیست. بیشتر منظورم آدم‌هایی است که آگاهانه و یا ناآگاهانه بخشی از این فرایند توزیع نفرت اند. افرادی که شاید در زندگی عادی، انسان‌های معقولی باشند اما وقتی در دایره نفرت قرار می‌گیرند به افرادی کاملا متفاوت تبدیل می‌شود. آنقدر که دیگر برایشان حتی آشنایی دور و نزدیک با افرادی که به آنان توهین می‌کنند، هیچ اهمیتی ندارد. هدف فقط تحقیر و پخش نفرت و فراهم کردن بساط فحاشی است. 
سوالی که برایم پیش می‌آید این است که در برابر این نفرت‌پراکنی چه واکنشی باید نشان داد؟ الان بلند بلند دارم فکر می‌کنم. چون هنوز مکانیزم این نفرت برایم مشخص نیست. هنوز نمی‌دانم چطور و چرا فردی ممکن است تا این حد کینه‌توز باشد. اما روی هم رفته این اتفاقات من را یاد رفتار مهندس میرحسین موسوی در مناظره‌های انتخاباتی سال ۸۸ و ماه‌های اعتراض بعد می‌اندازد. بعد از آن مناظره تاریخی با احمدی نژاد و دیدن دریدگی و وقاحت او، از مهندس موسوی سوال کردند که چرا در حین مناظره اینقدر شکه بودی؟ مهندس موسوی توضیح داده بود که او باور نمی‌کرد که فردی در مقام ریاست جمهوری کشور و کسی که به هر حال او را دیده می‌شناسد و می‌شناخت به هر دلیلی، چنین شأن و شخصیت خود را پایین بیاورد و زبان به تهمت و افترا باز کند. (مضمون) واضح است که آن مورد، اولین باری نبود که مهندس در معرض چنین رفتاری قرار گرفته بود. در تمام طول  دوران نخست‌وزیری چنین رفتاری با او شده بود. اما همچنان برایش شک‌آور بود. اما مهندس چه کرد؟ نکته‌ای که می‌خواهم بیرون بیاورم شکل پاسخ مهندس به این نفرت‌پراکنی بود. او نه نفرت و کینه را با نفرت و کینه پاسخ نداد. در تمام طول‌های ماه‌های بعد و حتی تا امروز هرگز از مسئولیت اخلاقی و شهروندی و دینی خود خارج نشد. با اینکه می‌بینیم هنوز هم بنگاه‌های دروغ‌پراکنی وابسته به حاکمیت هیچ فرصتی را برای تهمت و توهین نسبت به او از دست نمی‌دهند. همین چند روز پیش وزیر پیشین اطلاعات گفته بود که موسوی حتی از پیش از انقلاب در تور نهادهای امنیتی کشورهای خارجی بود! منظورم این است که سطحی از نفرت بر علیه موسوی پراکنده شده که ترول‌بازی چند حساب توییتری جعلی و غیر جعلی جلوی آن 
شوخی است. اما پاسخ مهندس به همه این تهمت‌ها این فقرات درخشان از بیانیه شماره ۱۳ در ۷ مهر ۱۳۸۸ بود.
 
 «آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشت‌های گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند. در مسیر پر هیاهویی که با یکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور می‌کردم و می‌دیدم‌ که آن چهره‌ها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.»

مسئله اصلی همین جاست. «پیروی ما چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد». اگر مسئله اصلی ما ایران باشد، هیچکس در پیروزی آن شکست نمی‌خورد. اگر مسئله ما چیزی غیر از ایران باشد، پیروزی ما برای آنها شکستی دردناک است. توضیح این امر شاید دشوار به نظر برسد. طبعا منظورم پروژه‌های رسانه‌ای - امنیتی نیست. منظورم کسانی است به هر دلیلی وارد این حلقه آتشین نفرت شده اند و حاضرند برای دستمالی، قیصریه‌مان را به آتش بکشند. این فقرات بیانیه مهندس شاید تلاشی باشد برای دعوتی این افراد به تفکر در مورد خشم‌هایی که شاید قابل فهم باشد اما قطعا نباید تبدیل به نفرت و کینه و اعمالی خارج از شئونات ملی شود. 
در کنار این دعوت به تفکر و گفتگو یک نکته دیگر را هم نباید از نظر دور داشت. به هیچ وجه نباید تسلیم این نفرت‌پراکنی شد. فحاشی و توهین و تهدید حتما تلخ است. اما تلخ‌تر از این خواهد بود که از این افراد یا پروژه بترسیم و این ترس مانع انجام وظیفه ملی و تکلیف اخلاقی و شهروندی برای صیانت و دفاع حداکثری از مصالح عمومی و منافع ملی کشور شود. نباید تسلیم صحنه‌آرایی خطرناک پروژه‌های رسانه‌ای - امنیتی و متاسفانه افراد جاهلی شد که تصور می‌کنند نفرت‌پراکنی و همراهی با این پروژه‌ها، ولو مقطعی، سعادتی برای آنان به همراه خواهد داشت. 
به نظرم این دو نکته را باید برای افرادی که به هر دلیلی، جهل یا خشم یا خطای تحلیلی، وارد دایره نفرت‌پراکنی بر علیه هم‌وطنان خود شده و گاهی حتی در مسیر پروژه‌های رسانه‌ای - امنیتی خارجی و داخلی پیش می‌روند، به طور واضح و روشن مشخص کرد. خط قرمز ما ایران است. در پیروزی برای ایران کسی شکست نخورده است. اختلاف نظر‌ها و اختلاف تحلیل‌ها هر چقدر هم که زیاد باشد دلیلی برای نفرت‌پراکنی ایجاد نمی‌کند. می‌شود با گفتگو حداقل تنش‌ها و حتی بحران‌ها را اگر نه حل، اما کنترل کرد. اما در عین تصور باطلی کرده اند که فکر می‌کنند با تهمت و توهین و تهدید و فحاشی و باز کردن بساط دریدگی افراد دیگر را از حق اظهار نظر و عمل به وظیفه ملی، اخلاقی و شاید هم دینی‌شان برای صیانت از میهن‌شان محروم کنند. کسی را نرسیده که حتی در مغز خودش چنین تصوری بکند! ‌فتامل جدا


https://twitter.com/SEKoohzad/status/1345400765909753858

میرزا گیلانی

۱۳۹۹ دی ۱۵, دوشنبه

در ضرورت تبیین گفتار نفرت

 

چند روز اخیر به دلایلی کاملا نامربوط بار دیگر مورد حمله ترول‌های توییتر قرار گرفتم. ده‌ها گزارش دروغ به توییتر،‌انواع و اقسام دروغ و توهین و فحش شخصی و حتی تهدیدهای آن چنانی! فضای بسیار ناامنی که تصور نمی‌کنم هیچ فرد معقولی علاقه داشته باشد در آن قرار بگیرند. با حساب‌های فیک پروژه‌های امنیتی - رسانه‌ای کاری ندارم. آنها پول می‌گیرند که دست به چنین ترول‌بازی‌هایی بزنند. اما تعجبم این بود که بسیاری از کسانی که توهین می‌کنند و فحش می‌دهند و بساط فحاشی را پهن می‌کنند افراد حقیقی هستند که با نام یا بی‌نام دست به این نفرت‌پراکنی می‌زنند. نکته اصلی برایم همین بود؛ گفتار نفرت!

در چند سال‌ اخیر ده‌ها پروژه رسانه‌ای - امنیتی در خارج از کشور راه افتاده است. بودجه‌های کلان در اختیار موسساتی قرار گرفته که که کارشان این است که روح و روان جامعه ایران را هدف قرار بدهند. این البته غیر از بودجه‌های امنیتی - رسانه‌ای است که توسط نهادهای دولتی و با بودجه عمومی کشور راه افتاده است. یعنی شبکه‌های احتماعی آن لاین ما الان عرصه تاخت و تاز پروژه‌های مختلف رسانه - امنیتی حکومتی و خارجی است. وجه مشترک این پروژه هم نفرت است. به لحاظ شهودی می‌توانم ببینم پروژه رسانه‌ای - امنیتی مانند آزادی‌های یواشکی تا چه حد بر گفتار نفرت استوار است. اما ابعادش برایم پوشیده است. بحث نظری مفصلی در این مورد نشده است. یعنی ما هنوز نمی‌دانم مکانیزم این نفرت چیست؟ چگونه تاثیر می‌گذارد؟ چطور است که افراد عادی و معقولی که در معرض آن قرار می‌گیرند در تحولی بعدی تبدیل به بمب‌های نفرت می‌شوند. و سوال‌های بسیار زیادی در این مورد. 

علی القاعده این پژوهش‌های باید در دانشگاه‌ها و موسسات پژوهشی کشور انجام بشود. اما متاسفانه دانشگاه‌های ما درگیر کارهای دیگری هستند و حتی مشکل را حس نکرده اند. در نهادهای دانشگاهی خارج از ایران هم عموما وضع برعکس است. یعنی با قلب واقعیت و جعل حقایق این تلاش‌های تحت فعالیت‌های حقوق زنان و حقوق بشر قرار می‌گیرد و تحسین هم می‌شود! غم‌انگیز است اما متاسفانه می‌شود شواهدی جدی در این مورد نشان داد. به هر حال هنوز ابعاد این گفتار نفرت بر ما پوشیده است. من البته نمی‌خواهم شرایط ایجاد و بستر این گفتار را در داخل کشور نادیده بگیرم. به هیچ وجه! در نهایت مسئولیت بزرگ بر عهده حکومت ج ا است. آنها هستند که زخم می‌زنند، روی زخم نمک می‌ریزند و باز هم انگشت‌شان داخل زخم می‌کنند که درد و رنج ناشی از آن هرگز از یاد نرود. این خشم ناشی این همه تحقیر و توهین و آزار را می‌شود فهمید. اما نفرت و کینه را نه. نفرت و کینه هم خود فرد را نابود می‌کند، هم اطرافیان و دوستان را رنج می‌دهد و هم برای یک جامعه بدتر از هر سمی است. متاسفانه تاریخ گفتار نفرت در ایران مشخص نیست. اما می‌شود به طور شهودی فعالیت‌های سیاسی انقلابیون مسلمان وچپ‌گرا را بر عهده دولت شاه، رفتار انقلابیون حاکم بعد از انقلاب بر ضد مجاهدین و چپ‌ها و مجاهدین و ناسیونالیست‌هیا قومی با کلیتی به نام ایران را هم ذیل این گفتار قرار داد. به طور برجسته می‌شود تجزیه‌طلبان قوم‌گرا و مجاهدین خلق را نقطه اوج این گفتار نفرت نامید. سوال من اینجاست که این تجزیه‌طلبان و مجاهدین خلق به عنوان یک فرقه سیاسی - مذهبی با تمام امکانات و ایدئولوژی و حمایت‌هایی که داشتند به کجا کشیده شدند؟! مزدوری صدام و الان هم مزدوری برای عربستان و آمریکا و اسرائیل! این آخرین راه برای حاملان گفتار نفرت است. وقتی همه چیز ذیل مبارزه نفرت‌زا بر علیه جمهوری اسلامی خلاصه می‌شود دیگر همه چیز توجیه می‌شود. توهین و فحاشی و ترول‌‌بازی جلوی اعمال مجاهدین خلق شوخی است اما مسئله اینجاست که حد نهایی این گفتار همین مجاهدین خلق است نه هیچ چیز دیگر. ترس من هم همین است. به همین دلیل فکر می‌کنم باید در این مورد بحث کنیم و بتوانیم تبیین دقیقی از آن داشته باشیم. و البته امیدوارم دانشگاه‌های و موسسه‌های پژوهشی‌ها ما به این موضوع ورود پیدا کنند. ما نیاز داریم که بستر، مکانیزم تاثیر و ابعاد مختلف این گفتار نفرت را به طور نظری مشخص کنیم. این برای کشور ضروری است. 


https://twitter.com/SEKoohzad/status/1345837937594916865

میرزا