۱۴۰۲ آبان ۲, سه‌شنبه

راست/لیبرال ملی؟



سابق بر این توده‌‌ای‌ها را دست می‌انداختند که اگر در مسکو باران ببارد، توده‌ای‌ها در ایران چتر به دست می‌گیرد. طنز تلخی بود اما اتفاقا به شکلی استعاری توضیح‌دهنده مبانی بخش بزرگی‌های چپ‌های ایرانی بود که متاسفانه هرگز «چپ ملی» نبودند و بیش از اینکه بر روی زمین ایران بیاستند، چشم به آسمان شوروی داشتند. وقایع چند هفته اخیر، به ویژه در مورد غائله آن پایان‌نامه کذایی، نشان داد که ما هنوز هم «چپ ملی» نداریم و امیدی هم نیست که در آینده‌ای نزدیک در ایران و در نظر و عمل «چپ ملی» شکل بگیرد. یعنی ایرانیان چپ‌گرایی که در چهارچوب اصل خدشه‌ناپذیر کشور/دولت-ملت ایران و البته الزامات و نتایج بدیهی آن فکر و عمل کنند.

اما گویا باید اعتراف کنیم که «راست/لیبرال ملی» هم نداریم. یا بهتر بگوییم به سختی می‌شود از چنین جریانی صحبت کرد. واکنش بسیاری از لیبرال‌های ما در مورد مسئله فلسطین و حمله اخیر اسراییل به غزه فاجعه‌بار بود. در واقع نه در سطح اخلاقی و نه در سطح سیاسی نمی‌شود این کج‌اندیشی سیاسی و چشم‌پوشی کم و بیش عامدانه نسبت به اصول بدیهی اخلاقی را نادیده گرفت و آن را نقد نکرد. ورای آن کار به جای رسیده که گروهی از این اپوزسیون راست‌گرایی جمهوری اسلامی، از جمله برخی از براندازان و بسیاری از وابستگان به جریان سلطنت‌طلب یا سرباز-خبرنگارهای من و تو و اینترنشینال، به صراحت و البته با وقاحت تمام در مورد حمله نظامی به ایران صحبت می‌کنند. من سعی می‌کنم در مورد این گروه‌ صحبتی نکنم. چون بحث در مورد این رجاله‌ها دیگر گفتگوی و نقد سیاسی و اخلاقی نیست. بحث دشمنی سیاسی در اعلی درجه ممکن است. و واضح است که ته خط چنین دشمنی سیاسی‌ای چه می‌تواند باشد.

اما حقیقتا نمی‌توانم سرخوردگی بزرگ خودم را از واکنش بسیاری از لیبرال‌های‌مان در مورد جنگ اخیر غزه مخفی کنم. گویا همان طور که چپ‌های قدیم چشم به آسمان مسکو داشتند، لیبرال‌های امروز ما تصور می‌کنند که یا بازار بورس نیویورک به سر می‌برند، یا در مرکز اقتصادی ستی لندن یا در کافه‌ها و دانشگاه‌های پاریس یا شاید هم کنار بنیای یادبود هالوکاست در برلین! در واقع من متوجه موضعی که آنها در آن ایستاده اند نمی‌شوم. نمی‌فهمم با چه استدلالی بحث می‌کنند. منافع کدام کشور را مد نظر دارند. روش‌شان برای تحلیل اوضاع چیست. اما چیزی که می‌شود دید این است که شیوه دفاع سیاسی و اخلاقی آنها از اسراییل، ولو به شکلی تلویحی، حیرت‌انگیز است. متاسفانه به نظر می‌رسد که خصومت با رژیم جمهوری اسلامی باعث شده که بسیاری از این افراد اصول اخلاقی و برنامه تاریخی رژیم اسراییل را بر ضد اساس کشور/دولت - ملت ایران نادیده بگیرند.

برای تحلیل اوضاع باید در نظر داشته باشیم که اسراییل در وضعیت بحران‌های مداوم قرار داشته و قرار دارد. بحرانی که برای همه این چند دهه موجودیت این کشور صهیونیستی را هدف قرار داده است. می‌شود گفت که اسراییل به معنای دقیق کلمه یک کشور و یک دولت نرمال نیست. شبه دولتی است که نه ایدئولوژی مشروع و کارآمدی دارد، نه جمعیت مشخصی دارد، نه مرزهای واضحی دارد و نه مناسبات حقوقی شفافی بر آن استوار است. در کنار این عمق استراتژیکش به شکلی است که گروهی مسلح ظرف چند ساعت می‌توانند درصد بزرگی از کشور را اشتغال کنند یا چند موشک کوتاه برد می‌تواند کل کشور را به حالت نیمه تعطیل قرار دهد. بحران در اساس کشور و دولت، در رژیم سیاسی، در هویت، در جمعیت ملی، در منطقه جغرافیایی و بحران‌هایی مانند اینها باعث شده که این رژیم تمام عمر هفتاد و پنج ساله خود را در حالت اضطراری به سر ببرد و به نظر هم می‌رسد که تنها راه برای حفظ وضعیت مبهم کنونی نیز تداوم شرایط بحرانی فعلی باشد. رژیم اسراییل به این امر اگاه است به دلیل موقعیت اقلیت‌بودگی محض و شرایط بسیار پیچیده ژئوپلتیکی نمی‌تواند نقشی هژمونیک در منطقه بازی کند. اما در عین حال می‌داند که رمز بقایش بی‌ثبات کردن مداوم منطقه و کشورهای آن است تا حدی که همه این کشورها نقش کوردیناتور و هماهنگ‌کننده نهایی او را، ولو به زور و با حقارت، به رسمیت بشناسند. علاوه بر اشغال سرزمین‌های فلسطینی، سوری و لبنانی، بی‌ثباتی امروز در عراق، سوریه، لبنان و لیبی هم تا حد زیادی ناشی از ایده‌های اسراییل و لابی‌هایش غرب است. برنامه‌هایی که قدم به قدم پیش رفته تا به مهمترین هدف و البته قدرت‌مندترین سد آن، یعنی ایران، رسیده است. اینجاست که می‌شود گفت که اسراییل خواهان این است که ایران به شدت فقیر، ضعیف و بی‌ثبات شود و یا حاکمیت ملی آن تجزیه‌ شود تا حدی که به طور مداوم، مانند عراق یا سوریه و لبنان، در معرض فروپاشی قرار بگیرد و در نتیجه نتواند نقش طبیعی خود را در منطقه بازی کند.

اینها از جمله واضحات و شواهد قطعی است. سندهای ویکی‌لیکس در مورد برنامه‌های موساد در ایران، نقش مخرب لابی‌هایی اسراییلی در غرب مانند اف دی دی یا گروه اتحاد برای ایران و این اواخر موسسه عدالت برای کردها، حمایت از رسانه‌های مزدوری مانند من و تو یا اینترنشیال، برنامه‌های حصر استراتژیک ایران در منطقه قفقاز و آسیای میانه و حتی حذف ایران از ترتیبات امنیتی خلیج فارس و از همه اینها مهم‌تر تحریک آمریکا برای خروج از برجام و تداوم بحران در مسئله هسته‌ای و تحریم‌های حداکثری نشان می‌دهد که برنامه اسراییل در مورد ایران تا چه حد جدی و خطرناک است. دیدن این همه قرائن و امارات نیاز به چشم برزخی یا داده‌های امنیتی ندارد. اگر عینک ایدئولوژی را از جلوی چشم‌مان کنار بگذاریم، با کمک عقل سلیم و حتی با استناد به داده‌ها و روش تحلیل درست می‌توانیم دشمنی آشکار اسراییل بر ضد اساس کشور/دولت-ملت ایران مشاهده کنیم.

متاسفانه اینجاست که نگاه ایدئولوژیک برخی از لیبرال‌ها و راست‌گراهای ما شواهد قطعی را انکار می‌کند و باعث می‌شود تا موضع و مکان ایستادن آنها دچار ابهام آزاردهنده و مخربی شود. اسلام‌گرایی حماس، خشونت و تروریسم گروه‌های اسلام‌گرا و از همه آنها مهم‌تر سرشت یا رفتار ظالمانه و گفتار منزجرکننده رژیم جمهوری اسلامی احتمالا مهمترین دلایل این نگاه ایدئولوژیک است. اما این قانع‌کننده نیست. در سطح اخلاقی، هیچ اصول اخلاقی‌ و شرافت انسانی‌ای اجازه نمی‌دهد که نسبت به کشتار و پاک‌سازی قومی اسراییل، نه تنها در دو هفته اخیر بلکه در تمام هفتاد و پنج سال اخیر، سکوت کنیم یا آن را با خرده‌گیری‌های ملال‌آور کم‌ اهمیت نشان دهیم. در سطح سیاسی نمی‌توانیم موقعیت خودمان را به عنوان ایرانی نادیده بگیریم و یا مثلا از زاویه منافع راست‌گرایان یا لیبرال‌های آمریکایی و اروپایی به مسئله نگاه کنیم. اینکه راست‌های آمریکایی و غربی بر ضد فلسطین اند ربطی به ما ندارد. اینکه در کشورهای غربی بحران مهاجران مسلمان وجود دارد ربطی به ما ندارد. اینکه برخی از چپ‌های غربی به نفع فلسطین فعالیت می‌کنند ربطی به ما ندارد. اینکه گروه‌های پروگرسیو نقش اساسی بر ضد اشغال و آپارتاید و صلح در منطقه بازی می‌کنند ربطی به ما ندارد. و متغییرهای دیگری که ما تنها و تنها می‌بایست از چهارچوب اصول اخلاقی و صد البته منافع ملی و مصالح عمومی خود به آن نگاه کنیم. همان طور که به چپ بلشویک‌زده وطنی خرده می‌گیریم که باید «ملی» و «ایرانی» باشد، باید همین تلنگر را به راست و لیبرال‌های‌مان هم بزنیم که باید «ملی» و «ایرانی» باشند تا بتوانند در جهت بیشینه‌کردن مصالح عمومی و منافع ملی ایران قدم بردارند.

زمین سفت ایران مهمترین جایی‌ است که می‌توانیم بر روی آن بیاستیم.



س.ا.ک

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر