۱۴۰۲ اسفند ۵, شنبه

سنگرهای ویران اسلام‌گرایی، اسلام فقاهتی و حکومت اسلامی


یادداشتی در مورد فصل مروبط به «دین‌داری» در نتایج موج چهارم پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان
فصل مربوط به «دین‌داری» از موج چهارم پیمایش «ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان»، که پاییز امسال انجام شده بود، به دست بی‌بی‌سی فارسی رسیده است و آنها هم با تحلیل خاص خود آن را منتشر کرده اند. البته که باید گفت تحلیل این فصل بدون دسترسی به کلیت این پیمایش عمومی، داده‌ها و روش تحقیق آن ممکن است خطاهای شناختی زیادی به همراه بیاورد. اما نکته جالب این جاست که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به عنوان متولی انجام این پیمایش، در اقدامی مضحک ضمن رونمایی از کتاب نتایج این پیمایش، بلافاصله آن را محرمانه تلقی کرده و جلوی انتشار آن را گرفته است. به هر حال با پذیرش امکان خطای شناختی، با توجه داده‌ها و نتایج همین فصل منتشرشده می‌توان برآوردی از مسئله و نقش دین در جامعه امروز ایران ارائه کرد.
این نتایج به ما می‌گویند که دین همچنان در میان ایرانیان نقشی اساسی و بنیادی دارد. اکثریت مطلق ایرانیان به خداوند باور دارند و نقش آن را در زندگی مهم تلقی می‌کنند. آنها همچنین به اصول اسرارآمیز دینی مانند غیب، معاد و داوری نهایی ایمان دارند. علاوه بر این بسیاری از جلوه‌های مذهبی، مانند حب اهل بیت پیامبر در میان ایرانیان مسلمان، شیعه و سنی، همچنان بسیار بالاست. اینها نشانه‌هایی است از حضور عمیق دین و باورهای مذهبی در جامعه ایران.
در عین حال نتایج این پیمایش نشان می‌دهد که جامعه ایران در برابر پرسش «مذهبی بودن» به سمت شکافی نسبی پیش می‌رود و با شیبی نسبتا سریع افراد خودشان را غیرمذهبی‌تر معرفی می‌کنند. البته باید گفت که «مذهبی بودن» مفهومی مبهم است و نمی‌تواند توضیح دقیقی در مورد شرایط اجتماعی ایران به ما بدهد. اما اگر این نتیجه را در کنار نتایج دیگر قرار بدهیم می‌توانیم ادعا کنیم که اکثریت مطلق ایرانیان در عین ایمان و اعتقاد به باورهای دینی و معنوی عمیق و حتی دوگانه‌های اجتماعی مذهبی و غیرمذهبی بودن، به دین‌داری‌ای رسیده اند که از سلطه قدرت سیاسی و ایدئولوژی‌های مبتنی بر آن به شکل بی‌سابقه‌ای فاصله گرفته است. براساس ماحصل این پیمایش ملی و در پاسخ به سوالاتی صریح در مورد رابطه دین و دولت، امروز به صراحت می‌توان گفت که اکثریت مطلق ایرانیان باوری به حکومت دینی ندارند. علاوه بر این اعتقادی هم به اجرای اجباری احکام شرعی، به عنوان هسته مرکزی اقتدار فقها و یگانه دلیل تاسیس حکومت اسلامی، ندارند و حتی با این اجبار به شدت مخالف اند. معیارهای حکمرانی کاملا از معیارهای شرعی فاصله گرفته است و اخلاق عمومی، تخصص و کارآمدی مهمترین معیار برای حکومت محسوب می‌شود. آنها همچنین مرجعیت نهادهای رسمی دینی را به گونه‌ بی‌سابقه‌ای به چالش گرفته اند میل به سمت دینی شخصی و خارج از از نهادهای رسمی در حال گسترش است. در عرصه زیست اجتماعی هم با اینکه شعائر مذهبی همچنان نقش معتدلی در زندگی آنان دارد، اما انجام این شعائر به سمتی میل کرده که می‌توان آن را نقشی شخصی، غیرسیاسی و فرهنگی نامید. شاید به همین دلیل باشد که ما می‌توانیم نشانه‌های عمیق و حیرت‌انگیزی از تساهل و تسامحی را در سطحی عمومی در این نطرسنجی مشاهده می‌کنیم. به عنوان نمونه پذیرش سبک‌های مختلف زندگی عملا تبدیل به باوری اخلاقی و قاعده‌ای در رفتار اجتماعی شده حتی در زمانی که آن سبک زندگی مورد تایید افراد نباشد.
روی هم رفته می‌شود گفت که دغدغه شکاف میان مذهبی و غیرمذهبی در ایران چندان قابل توجه نیست. اکثریت مطلق ایرانیان به شکلی از «سکولاریسم سیاسی» باور دارند و در عمل هم به آن عامل اند. ستیزه‌جویان مذهبی در اقلیتی مطلق اند که به نظر می‌رسد هیچ توانی برای اقناع عمومی هم ندارند و نخواهند داشت و به همین دلیل سلطه به سیف تنها راه آنها برای حفظ وضعیت موجود شده است. در یک کلام می‌توان گفت که با توجه به تجربه چهل و پنج ساله جمهوری اسلامی، پروژه اسلام سیاسی، حکومت دینی و ساخت جامعه ناب اسلامی با شکستی قطعی مواجه شده است.
این نتایج برای من به عنوان گیلانی هم اهمیت اساسی داشت. امروز می‌توان به صراحت گفت که گیلان قلعه مستحکم و دژ شکست‌ناپذیر «سکولاریسم» در ایران است. تقریبا در همه موارد، گاهی با اختلافی قابل توجه، گیلانیان در این نظرسنجی پایبندی خودشان را به گونه‌ای از «سکولاریسم سیاسی» و نقش حداقلی دین نشان داده اند.
به نظرم همه نتایجی که تا اینجا گفته شده، به فرض تحلیل درست، به لحاظ قضاوت ارزشی هم قابل دفاع است. حقیقت امر این است که نمی‌توانم خوشنودی خودم را شکست کامل و مفتضحانه بنیادگرایی دینی، اسلام سیاسی و فقاهتی و حکومت اسلامی پنهان کنم. می‌توانم تصور کنم که بسیاری از افرادی که در طول چند دهه اخیر در این مسیر تلاش کرده اند هم حس و حال مشابهی داشته باشند. اما مواردی هم هست که باعث نگرانی من می‌شود. به عنوان نمونه بر اساس این پیمایش بیش از ۸۵ درصد مردم ایران باور دارند که ایرانیان به نسبت پنج سال پیش دین‌داری کمتری دارند و ۸۱ درصد هم معتقد اند که دین‌داری در پنج سال آینده در ایران کمتر خواهد شد. مسئله این است عموما «دین‌داری» کم و زیاد نمی‌شود بلکه دینی یا شبه‌دینی جای دینی را می‌گیرد. آن چیزی که من را نگران می‌کند این است که به جای اسلام، تشیع یا هر «دین ایرانی» دیگر که «دین طبیعی» کشور/دولت-ملت تمدنی ایران است، ادیان یا شبه ادیان ایدئولوژیکی ظهور کنند یا در حال ظهور کردن اند که تعادل شکننده میان دین و دولت را در ایران بیش‌تر از ضربه کاری اسلام‌گرایی به هم بزنند. و همچنین به هیچ وجه برایم خوشایند نیست که قدیمی‌ترین ملت موحد جهان، به واسطه درگیری روزانه با استبداد و حکومت دینی و در واکنش نسبت مظاهر ارتجاع آن، از این ایمان و باور کهن و بنیادین خودشان گسسته شوند.

متن کامل فصل هشتم موج چهار «پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان»:

متن گزارش بی بی سی فارسی در مورد این فصل:

س.اک