۱۳۹۹ تیر ۵, پنجشنبه

در مورد شعبه‌ای کینه‌توز از جوانان مومن و انقلابی - بیشتر مقیم خارج!





در این چند سال اپوزیسیون جمهوری اسلامی از طرف بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی ایران نقد شده که نگاهش به سیاست داخلی و خارجی ایران از سر نفرت از جمهوری اسلامی است. دچار سندروم جمهوری اسلامی شده اند. منافع ملی، عدالت و حقیقت برایشان تابعی است از نفرت‌شان از نظام حاکم. هر کاری که جمهوری اسلامی بکند یا هر تصمیم که بگیرد باید با آن مخالفت می‌کنند. بدون اینکه هیچ معیار مستقلی داشته باشند. و احتمالا تنها کاری که از آنها بر می‌آید نفرت‌پراکنی است. بارها هم تاکید شده که این سیاست مبتنی بر نفرت، چیزی جز ویرانی نیست. ویرانی کشور و حتی ویرانی ‌خودشان. اما الان با شکل دیگری از سیاست مبتنی بر نفرت مواجهیم. نفرت از اپوزیسیون، نفرت از براندازان، حتی نفرت از مخالفان. نفرت این گروه هم دست کمی از نفرت مجاهدین خلق یا دیگر براندازان جمهوری اسلامی ندارد. آنها هم دچار همان نفرت اند. نفرتی معکوس. سندروم اپوزیسیون، سندروم براندازان یا سندروم مخالفان. منافع ملی، عدالت و حقیقت تابعی است از نفرت بی‌پایان آنان از اپوزیسیون جمهوری اسلامی. هر آنچه آنان بگوید این اهل نفرت باید ساز مخالف بزنند. بدون هیچ معیار مستقلی. احتمالا تکلیف بسیاری از ما با مجاهد و سلطنت‌طلب فرشگردی و تجزیه‌طلب و یواشکی و برانداز مشخص است. کوچکترین مسامحه‌ای با آنان نداریم. اما به نظرم ضروری است که با شعبه جدیدی از جوانان مومن و انقلابی!- بیشتر مقیم خارج از کشور!- هم تعیین تکلیف کنیم.

این افراد کینه‌توز به شدت مخرب اند. به ویژه در بدفهمی‌ای در مورد مفاهیم بنیادی مانند منافع ملی، امنیت ملی یا استقلال ایجاد می‌کنند. کافی است دفاع از برخی از اقداماتی که در جهت منافع ملی ایران است را بگذاریم کنار این اباطیل. تفکیک خطرناک میان آزادی و حقوق شهروندی با استقلال و امنیت ملی که می‌تواند نتایج مخربی به همراه داشته باشد. که هم امنیت ملی ما را تهدید کند و هم تلاش توسعه آزادی را. مثلا به توییت این فرد نگاه کنید. احتمالا این نادان نمی‌داند که قانون با احکام السلطانیه و حکم شرعی فرق می‌کند. اولی ناشی از قدرت مطلق یک فرد و دومی برای تنظیم رابطه میان خداوند و مومن برقرار شده. احکامی که معرکه آراء مفسران و فقهای است. اما قانون، بر مبنای اراده عمومی ملت است و حاکمیت قانون نیز محل تجلی اراده عمومی و ملی مردم. ایستادن در پشت فساد و تباهی، به بهانه حاکمیت قانون، خود بزرگ‌ترین فساد و تباهی است. باید در برابر اجرای احکام شرعی که خارج از اراده عمومی مردم ایران ایستادگی کرد. باید در برابر قانونی که خارج از اراده ملت تصویب و اجرا شده ایستادگی کرد. حتی باید در برابر قانون غیرمنصفانه نیز ایستادگی کرد. تفاوت شهروند فضیلت‌مند با مدافعان بی‌قید و شرط وضع موجود همین است. شهروند فضیلت‌مند مدافع بدون لکنت استقلال و تمامیت ارضی کشور است. مدافع منافع ملی، جمهوری و دادگستری است. تمام توانش برای توسعه و رشد کشور، از هر طریقی می‌گذارد. فاصله میان این شهروند فضیلت‌مند با افرادی که از سر نفرت از معارضان جمهوری اسلامی تمام کارشان توجیه وضع موجود شده، فاصله بین زمین و آسمان است! البته منظور فقط این فرد نیست. این افراد به به طور شخصی هیچ اهمیتی ندارند. اعضای این فرقه کینه‌توز و نفرت‌پراکن چندان زیاد نیستند، اما متاسفانه صدایشان گاهی بلند است. مهمترین خطرشان در همان آشفتگی و بدفهمی‌ای و فسادی است که ایجاد می‌کنند. شخصا شکی ندارم که باید در برابر این فرقه ایستاد. به نظرم نباید از در برخورد با این فرقه تسامح به خرج داد. خطر این فرقه اگر از بسیاری از براندازان بیشتر نباشد، کمتر نیست!


س.ا.ک

۱۳۹۹ تیر ۲, دوشنبه

اصلاح‌طلبی راستین، مماشات با تباهی نیست!




امروزه، اصلاح‌طلبی را عین اعتدال و اعتدال را، به بهانه رعایت مصالح، با مماشاتِ با نمودهای تباهی یکی می‌دانند، غافل از آنکه اصلاح‌طلبی راستین و پیگیر جز با شناخت ریشه‌های تباهی و از میان بردن آنها امکان پذیر نمی‌شود. اعتدال اصلاح‌طلبانه مماشات نیست، عدم مماشات اصلاح‌طلبانه با افراط‌های تبهکارانی است که کوشش می‌کنند راه اصلاحات را مسدود کنند. میانه‌روی با حرامیان افراطی، مماشات با آنها و ، لاجرم، ضایع کردن حقوق کسانی است که دزدان سر گردنه جال و مال آنان را به غارت برده‌اند. در منطق اصلاح‌طلبی راستین [...] حتی اگر به مصالحی بتوان با حرامیان جان و مال مردم مصالحه کرد، مماشات با غارتگران بیت‌المال و افراط‌های ضایع‌کنندگان مصالح ملی وجهی نمی‌تواند داشته باشد.




سید جواد طباطبایی، مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی، ص ۴۶۴

س.ا.ک

۱۳۹۹ خرداد ۳۱, شنبه

قیمت انگور و خون دل مقام رهبری


محمود حجتی، وزیر جهاد کشاورزی دولت آقای خاتمی، تعریف می‌کرد که در همان دوران از طرف دفتر رهبری به او زنگ می‌زنند که کجایید و که دل آقا خون شده است و ایشان سخت نگران است. وقتی بیشتر پرس و جو کردند،‌ متوجه شدند که آقای خامنه‌ای به دلیل بالا رفتن قیمت انگور به شدت دلخور و نگران شده است. یکی دو روز بعد وزیر کشور با معاونانش به دفتر رهبری می‌روند و در حضور ایشان و کارشناسان دفترشان در مورد بالارفتن قیمت انگور توضیح می‌دهند. لب لباب توضیح این بوده که انگور جز کالای حمایتی دولت نیست و قیمت آن با توجه به مکانیزم بازار تعیین می‌شود. در ثانی پیش‌بینی وزارت‌خانه ‌این است که با واردات که صورت خواهد گرفت، قیمت آن هم در بازار به تعادل خواهد رسید. اما توضیحات وزیر و معاونان وزارت‌خانه تخصصی کشاورزی در مقام رهبری تاثیری ایجاد نمی‌کند. ایشان مصرانه تاکید می‌کنند که نگران بالارفتن قیمت انگور هستند و این قیمت باید به سرعت پایین بیاید. نزدیک به دو دهه از آن تاریخ گذشته است. دوره دوم دولت آقای خاتمی به لحاظ اقتصادی بهترین عملکرد را در میان دولت‌های بعد از انقلاب داشت. رشد اقتصادی ۸ درصد، تک رقمی شدن نرخ ارز، کنترل تورم و کاهش بیکاری. اما دغدغه آقای خامنه‌ای در آن زمان بالارفتن موردی قیمت انگور بود. اما در دو سال اخیر، تورم به بالا سی درصد رسیده است. تورم مواد خوراکی حتی بیشتر است. اردیبهشت سال ۹۸، تورم کالای خوراکی به ۵۶ درصد رسید. اردیبهشت سال ۹۹ به ۳۲.۱ درصد. برای سومین سال پیاپی رشد اقتصادی منفی است و بیکاری و فساد و ناکارآمدی نهادهای دولتی و حکومتی بیداد می‌کند. نمی‌دانم آقای خامنه‌ای که زمانی از بالارفتن قیمت انگور خون دل می‌خوردند، امروز با دیدن تورم‌های پنجاه و سی درصدی چه حسی دارند؟! البته ایشان گفته اند که در این امور دخالت نمی‌کنند!!!

- این روایت را اول بار در صفحه فیس‌بوک آقای علی مزروعی خواندم. +